عمم این پرونده رو داخل دادسرا خونده بود
بلایک لطفا
گفتین لایک کنین لطفا
پرونده راجب دختری بوده که دانشجو بوده و داخل دانشگاه از تیپ و قیافه ی ی دختری خوشش میاد و میره سمتش که باهاش دوست بشع چون جذب زیباییش میشه و میخاد که مثل اون بشه
الان تو این دور زمونه به هیچ اهدی نباید اعتماد کرد عزیزم
خلاصه میره سمت اون دختره و باهاش دوست میشه و میره میاد حرف میزنه میگه میخنده و ... یه مدت اینا باهم دوست بودن
تااینکه دوستش بهش میگه فلانی ما دخترا میخایم تولد بگیریم تو فلان جا جشنه یه جمع دخترونست و همه دختریم دختره میگه مطمئنی همتون دخترید میگه آره میگه آخه من مامانم حساسع میگه ن خیالت راحت باشه تو بیا
خلاصه دختره پا میشه تنهایی میره جشن یهو وقتی که میره جشن میبینه یه عده آدم بودن یه تعداد دختر یه گوشه نشستن و یه تعداد پسر هم یه گوشه نشستن
دیگه نگو اینا تو کار قاچاق انسان بودن و یه باند بودن دخترارو میبردن به عنوان برده ی جنسی و پسرارو میبردن به عنوان قاچاق اعضای بدن دبی و .....
خلاصه اینم میخان ببرن دیگع نمیدونم کجا کار خوب کرده بوده دعای مادره بوده هرچی که بودع تو راه اینارو شناسایی میکنن و دستگیر میکنن
خلاصه که به هرکسی اعتماد نکنید حتی اگه دوست همجنس خودتون باشه خونه ی هرکسی نرید تا باباشو نشناختید ننشو نشناختید ندونستید چیکارست و .... بهش اعتماد نکنید حالا حالاها
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
45 ثانیه پیش
46 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز