هیچی یادم رفتت کلا بعدش گرفتم خوابیدم
ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ برات فرستادم
شب خاستگاری و عقدم
بعدش چنان خورد تو ذوقم که میگفتم کاش هیچوقت نمیشد..
خیلی ذوق داشتم بریم یه مناسبتی بود خیلی عزیز بودن برام چقد ذوق داشتم بعد ۵سال میخواستم جایی باشم که همه عزیزانم هستن همون شب شوهر من که به عمرش لب به م ش ر و ب نزده کلی داده بودن بهش خورده بود ایقد حالش بد شد که هر لحظه فکر میکردم از دستش میدم تنها بودیم نمیتونستم به هیشکی بگم تا صب هزاران بار مردم هیچ وقت یادم نمیره اون شبو
شبی که قراربود فرداش برم دانشگاه
شبی که قراربود فرداش کنکوربدم
شبی که قراربود فرداش اول مهر باشه وبرم مدرسه
شبی ک قراربود فرداش عشقموببینم و..
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
18 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز