همیشه میدیدم کرم ریزی از جاریمه ولی شوهرمم بدش نمیاد همیشه شوهرم اینجوری اسمشو صدا میزد زندادااااش گله.
همین جاریم چشمشو عمل کرد شوهرم همون شب رفت خونش یه عالمه خوراکیهای جورواجور واسش گرفت . این جاریم میخواست دعوت کنه خونش زنگ میزد به شوهرم حالا همه فامیلاش زنگ میزدن به خودم حتی خواهرشوهرم اونوقت این زنگ میزد شوهرم دعوت میکرد روزایی که شوهرم کاربود میومد میدیدم چندبارزنگ زده. خواهرشوهرم رفته بود واسه زایمان این اومده بود خونه خواهرشوهرم غذا بپزه بعد ببین شوهرم اینو چقدر دوست داره که برگشت خواهرومادر خودشو گفت بیشعورا به فلانی گفتن بیاد غذا بپزه