خنده دارم هست عزیزم عذرخواهی ندارن راحت باش
والا از یه طرف داشتم امضا میکردم از یه طرف بچه های خواهرم و آروم میکردم دادم بیداد نکنم یارو محضریه بد نگا میکرد
از یه طرف میرفتم دنبال بابام بگم بیا سیگار و بنداز بیا امضا کن
از یه طرف قیافه مامانمو تحمل میکردم
اصلا من پشمام ریخته بود دهنمو سرویس کردن ازدواج کن بعد شب قبل عقد جواب تلفن نمیدادن ما ساعت ۱ وقت داشتیم ساعت ۱۱ صبح میگفت نمیام مریض شدم🤣🤣🤣🤣🤣🤣بهونه
همه ی اینا به کنار من باج دادم پول اسنپ دادم تا اومدن یه جعبه شیرینی دستشون نبود به من میگفت نگرفتی؟!🤣🤣🤣🤣🤣
منی که تا ساعت ۱۲ داشتم سر اومدن اینا بحث میکردم نیم ساعته دوش گرفتم لباس پوشیدم هرچی دستم اومد حتی 🤣
چون از اونور خانواده شوهرم بهمون فشار آورد همه پشتمونو خالی کردن منم نمیتونستم تو این شرایط پشت شوهرمو خالی کنم گفتم با وام ازدواج کار و کاسبی راه میندازیم اینجوری نمیمونه
الان از دور میشنون چیکارا کردیم باسنشون میسوزه و از دور هم شده اذیت میکنن🤣🤣🤣🤣