2777
2789
عنوان

چرا بعد ازدواج دیگه خونوادم دوستم ندارن

| مشاهده متن کامل بحث + 1840 بازدید | 149 پست
درست میگی من انقد کشیدم دیگ حوصله ندارم از همه آدما سیرم خسته خستم اگر یه روز بخام ازدواج کنم فقط می ...

معلومه که نه 😕😕بمیرنم نمی‌رم😕

هرچی بیشتر میدانم، میدانم که هیچ چیز نمیدانم 🧠🫀

قربونت برم ابجی خوشگلم هیچ وقت ناراحت نباش همیشه بخند قوی باش

خدا نکنه عزیزم 🥺😍♥️

مرسی مهربونم بابت انرژی خوبت

چشم حتما همیشه تلاشم برای همین بوده 

لبخند زدن من و سرپا بودنم خیلیارو اذیت می‌کنه

واسه توام همینطور

نمیگم زمین نمی‌خورم بعد از این بازم ممکنه مثل قبل زمین بخورم چون مشکلات تو زندگی همیشه هست و بزرگتر هم میشه و حتی بیشتر اما محکم تر از قبل پامیشم و جا نمی‌زنم اصلا بهشون فرصت خوشحال شدن نمیدم👌🏻♥️

هرچی بیشتر میدانم، میدانم که هیچ چیز نمیدانم 🧠🫀

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

سلام

تاپیکتو خوندم

راستش دلم امروز خیلی گرفته بود 

تو تاپیکام هس کم و بیش،

انقد بی حس شدم ک حال تعریف ندارم،

ولی اینو بگم هر چی بیشتر فراموش میکنی و سعی میکنی اوضاع بهتر شه بیشتر سوار میشن،

اخرین بار تو مراسم یکی از اقوام انقد بی حرمتم کردن که قطع ارتباط کردم و حتی مراسم فک و فامبلا هم نمیرم که مجدد اون ابروریزی پیش نیاد،

فقط برا اینکه جایی برا رفتن نداشته باشم و دوباره برگردم پیش اینا،منو جلو مادرشوهرمم خراب کردن ک اونم سو استفاده کرد و با اونم ارتباطم خیلی کمه،

یه جورایی انگار بی کس و کارم و با هیشکی رفت و اند ندارم،

اگه فوت شده بودن اوضاع خیلی بهتر بود لااقل با اقوام راحت تر بودم،الان طوریه که اقوام هم ازم گلایه میکنن که چرا با خانواده ت قطع ارتباط کردی😩

تابستون هوا خوب بود بیشتر تفریح میکردم الان ک زمستونه غم عالم ب دلمه انگار،

اینم بگم مسائل شغلی برام پیش اومد ک کلی ضرر کردم و خانواده م ازین جریانم کلی کیف کردن و کامروا شدن،

قبلا عقد ناموفق داشتم الان مادرم میشینه بلند میشه میگه هر کی عقد نانوفق داشته ازدواج خوب براش میاد اخه میدونین دختر چیزایی که ندیده بود رو دیده و تجربه کرده زرنگ تر شده!

من این حرفارو کجای دلم بذارم؟

سلامتاپیکتو خوندمراستش دلم امروز خیلی گرفته بود تو تاپیکام هس کم و بیش،انقد بی حس شدم ک حال تعریف ند ...

واقعا آدم هیچوقت حالش خوب نمیشه وقتی خانواده ی بدی داره.... یه زخمیه ک هیچوقت خوب نمیشه.... روزی نیست که بهش فکر نکنم... الان ده روزه قطع ارتباط کردم به شدت استرس و اضطرابم رفته بالا ... یه بار حتی یه زنگ نزدن حالمو بپرسن انگار نه انگار بچشونم ... واقعا چطور دلشون میاد با بچشون که تازه ازدواج کرده این طور برخورد کنن.... خیلی ناراحتم که سال اول ازدواجم که باید شاد باشم اینجوری داره میگذره....دائم کارایی که باهام کردن یادم میاد... مامانم همیشه ارزو داشت رابطه من و بابا مو خراب کنه می دید ما همو دوست داریم خوشش نمیومد انگار... الان بعد ده روز یک بار حتی بابام زنگ نزده بگه بچم کجاست چی کار می‌کنه.... آدم انقد بی عاطفه آخه... آخرین بار هم که من زنگ زدم از اونور صدای مامانمو شنیدم که داد و بیداد میکرد اعصابم خورد شد قطع کردم.... حالم واقعا بده مثل شما منم حس بی کس و کاری دارم انگار هیچکسو تو دنیا ندارم... تو وجودم یه خلأ غیر قابل جبرانه... نه میتونم ببخشمشون نه میتونم فراموش کنم نه میتونم ارتباط برقرار کنم باهاشون از طرفی این دوری و قطع رابطه هم بهم استرس شدیدی میده در حدی که روزی چند بار میزنم زیر گریه...

واقعا آدم هیچوقت حالش خوب نمیشه وقتی خانواده ی بدی داره.... یه زخمیه ک هیچوقت خوب نمیشه.... روزی نیس ...

اوابل قطع ارتباطم تا یه ماه شبا کابوس میدیدم از شدت اضطراب، ولی به مرور اوضاع بهتر شد و عادت کردم،

به قول شما ته راه پس هست نه راه پیش،

واقعا ادم میمونه،

من الان دیگه انگار یاد گرفتم تو خونه پیش شوهر و بچاام قهقهه بزنم ولی حب خودم.میدونم یه چیزی هست ته دلم ک زخمه، همسرم ادم خوبیه ولی واقعا اعصابش نمیکشه پیشش دردو دل کنم،

شما هم حتما برو سرکار،خودتو مشغول کن، با دوستات وقت بگذرون،

ورزش و پیاده روی و کوهنوردی و اشپزی و کلاسای مختلف،

یعنی چاره ای ب جز اینا نیس

اوابل قطع ارتباطم تا یه ماه شبا کابوس میدیدم از شدت اضطراب، ولی به مرور اوضاع بهتر شد و عادت کردم،به ...

کاملا درک کردم جملاتتو ... درست نمیشه شاید آدم عادت کنه ولی با دیدن کوچک ترین محبت خانواده ی اطرافیانش بهم میریزه قلبش درد میگیره😢🥲 من سرکار میرم خیلی هم وقتم پره ولی هیچی زخممو خوب نمیکنه.... گاهی نفرینشون میکنم گاهی دلم براشون میسوزه میگم اونا هم بلد نبودن درست زندگی کنن و روحشون زخمیه از پدر مادراشون که اینجوری شدن ... نمیدونم دیگه چی درسته چی غلط ... نمی‌دونم ناراحت باشم یا دلم بسوزه براشون... طلبکار باشم یا درک کنم ... فقط میدونم خیلی دارم درد میکشم پر از استرس و اضطرابم.... چه میشه کرد حتما قسمت ما هم این بوده :)))) 

دلم برای شوهرم میسوزه که انقد ماهه و من چنین خانواده ای دارم که حال جفتمونو خراب میکنن😭😭😭 الهی بمیرم براش ... اونم داماد شده هزار تا آرزو داره ولی خونواده من کوفتش کردن با اینکه بهترین دامادیه که تو عمرم دیدم ... بمیرم براش 😔😔😔😔😔💔

کاملا درک کردم جملاتتو ... درست نمیشه شاید آدم عادت کنه ولی با دیدن کوچک ترین محبت خانواده ی اطرافیا ...

سعی کن درد و دل باهاش نکنی چون من میبینم مردا حوصلشو ندارن شاید نهایت ماهی یه بار بتونن گوش بدن، البته اینم بگم از ناراحتی زنشون بیشتر اعصابشون خورد میشه،ازینکه غصه دار هست و... برا همین میگم تا میتونی سعی کن زندگیتو شاد نگه داری،ماها یه بار ضربه خوردیم توسط خانوادمون حیفه یه رابطه خوب ک با هنسرمون داریم سر همون ضربه با غم بگذره،

کم کم عادت میکنی ب شرایط،البته مجبور میشی عادت کنی،

اینم بدون فقط تو نیستی،اخیرا تاپیکای این چنینی زیاد پربازدید میشه،حس میکنم یه درد بی درمونیه بین دخترا،

خدا ب قلب هممون ارامش بده❤

سعی کن درد و دل باهاش نکنی چون من میبینم مردا حوصلشو ندارن شاید نهایت ماهی یه بار بتونن گوش بدن، الب ...

آره راست میگی حق داری کاملا... منم دارم سعی میکنم که به رو نیارم ولی ته دلم همیشه غم دارم ... یه کم زمان بگذره شاید همه چیز عادی تر بشه 

خدا خودش راحت کنه گذشت این روزا رو ... گاهی به این فکر میکنم که بر فرض من تونستم برای همیشه کات کنم و راحت زندگی کنم ولی باز اگه پس فردا اتفاقی براشون بیفته و دیگه تو این دنیا نباشن باز زخمام سر باز میکنه ... حس میکنم این احساساتی که دارم هیچوقت خوب نمیشه ...انگار قراره تو کل زندگی گریبانگیرم باشه این خیلی بهم استرس میده و میترسونتم... مثلا تو ذهنم این میاد که اگر بچه دار بشم مادری مثل مادرم بشم ...یا بچم به بچه های دیگه که رابطه خوبی با مادر بزرگ پدر بزرگ شون دارن حسادت کنن چون خودم یادمه همیشه دلم میخواست مثل دوستام باشن مادر بزرگ پدر بزرگم اما یکی مثل مادرم بودن ... میدونی چی میگم ؟ چیزی نیست که بتونی با قطع رابطه اثرشو از بین ببری همیشه ی همیشه یه جا به چیزی میبینی که دردت بیاد ... الان همسایه بالاییمون بله برون دارن حتی شنیدن اهنگ و خوشحالیشون ناراحتم می‌کنه که چرا پدر مادر من این طور نبودن... همش این زخم در حال خون ریزیه🥲

آره راست میگی حق داری کاملا... منم دارم سعی میکنم که به رو نیارم ولی ته دلم همیشه غم دارم ... یه کم ...

منم همه اینارو داشتم تمام احساساتی که گذروندی رو منم گذروندم،از خاله و عمو و دایی و عمه و برادر و.... تو همه یه فرقی بین منو دیگران بود، ولی خب خوب ک فک میکنم میبسنم دنیا کاراش خیلی ناعادلانه س،یکی ازصد صد داره، یکی از صد پنجاه،یکی از صد بیست،

یک سال بیشتره که شروع کردم شکرگزاری مینویسم خیلی ارومم میکنه،مببینم چقد داشته دارم که بهشون فک نکرده بودم، برا هر چیز ریز و درشت شکر میکنم خیلی حالم بهتر  میشه حتما امتحان کن،

درباره کمبود بچه هاتم در اینده ک گفتی، این معصل منم بود ک همسرم یه چیزی گف خیلی ب جا بودش، گفت نانلامیتی زندگی یه چیز حتمی هست تو زندگی بچها، خیلی چیزا درسا کردنش از اراده ما خارجه،بچهاهم باید با شزایط خودشون رو تطبیق بدن و تصمیم بگیرن که با ادمای اطرافشون در چه حدی مراوده داشته باشن، منظورش این بود بچه محبت نبینه محبت نمیکنه

منم همه اینارو داشتم تمام احساساتی که گذروندی رو منم گذروندم،از خاله و عمو و دایی و عمه و برادر و... ...

چی بگم... خیلی نگرانم ... خیلی مضطربم می‌کنه تنها موندن ... روزی نیست که بهش فکر نکنم ... استرسم خیلی بالاست و حالم بده واقعا


درسته ولی بنظرم حق بچه نیست که تاوان کمبود های ما رو بده همون طور که حق ما نبوده این زندگی رو داشتن... کاش آدم یه سری چیز ها رو تجربه نمی‌کرد😔😔 حتی اگه الان همشون باهم مهربون ترینم بشن باز نمیتونم روزای قبل رو فراموش کنم ... انگار هیچوقت دیگه هیچی درست نمیشه ... خیلی ضربه ی بدیه ‌.. خیلی دلم میخواد فراموش کنم اگه شرایط خوب بشه ولی نمیتونم ... اینکه همش حالم بده ناراحتم می‌کنه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792