سلام
تاپیکتو خوندم
راستش دلم امروز خیلی گرفته بود
تو تاپیکام هس کم و بیش،
انقد بی حس شدم ک حال تعریف ندارم،
ولی اینو بگم هر چی بیشتر فراموش میکنی و سعی میکنی اوضاع بهتر شه بیشتر سوار میشن،
اخرین بار تو مراسم یکی از اقوام انقد بی حرمتم کردن که قطع ارتباط کردم و حتی مراسم فک و فامبلا هم نمیرم که مجدد اون ابروریزی پیش نیاد،
فقط برا اینکه جایی برا رفتن نداشته باشم و دوباره برگردم پیش اینا،منو جلو مادرشوهرمم خراب کردن ک اونم سو استفاده کرد و با اونم ارتباطم خیلی کمه،
یه جورایی انگار بی کس و کارم و با هیشکی رفت و اند ندارم،
اگه فوت شده بودن اوضاع خیلی بهتر بود لااقل با اقوام راحت تر بودم،الان طوریه که اقوام هم ازم گلایه میکنن که چرا با خانواده ت قطع ارتباط کردی😩
تابستون هوا خوب بود بیشتر تفریح میکردم الان ک زمستونه غم عالم ب دلمه انگار،
اینم بگم مسائل شغلی برام پیش اومد ک کلی ضرر کردم و خانواده م ازین جریانم کلی کیف کردن و کامروا شدن،
قبلا عقد ناموفق داشتم الان مادرم میشینه بلند میشه میگه هر کی عقد نانوفق داشته ازدواج خوب براش میاد اخه میدونین دختر چیزایی که ندیده بود رو دیده و تجربه کرده زرنگ تر شده!
من این حرفارو کجای دلم بذارم؟