موقعی که بابام ازدواج کرد پدرش فوت کرده بود و بنا به دلایلی هیچکس حتی داداشاش پشتش نبودن
حتی برای خواستگاری با خواهرش تنهایی اومد
با اینکه هیچکس پشتش نبود اما تونست یه خونه اجاره کنه
یادمه من بچه بودم و وقتی تب میکردم مامانم منو بغل میگرفت مینشست پشت دوچرخه بابام و منو میرسوندن بیمارستان تا تشنج نکنم
چند سال با همون دوچرخه زندگی کردن
بعد کم کم خدا کمک کرد ماشین خریدیم و خونه دار شدیم و...
الان هزار الحمدالله حسرت نداریم ولی بعضی وقتا شدیدا تو تنگنای مالی میوفتیم...
اما اگه الان یه جوونی بخواد بی پشتوانه ازدواج کنه تقریبا غیرممکنه بتونه روی پاش وایسته...
حتی اجاره ی همون خونه هم پول قابل توجهی میخواد
خریدن جهیزیه که هر تیکه اش نزدیک 40-50 میلیونه
به لطف مافیای ماشین و ملک هم دیگه چه برسه به خریدن ماشین و خونه...
یجوری شده دیگه که اگه کمکی نداشته باشه تقریبا غیرممکنه بتونه سر پا بشه
هعی...