2777
2789
عنوان

دوستان برا مسافرت اومدیم خونه خواهرشوهرم رفتارشون ببینید

| مشاهده متن کامل بحث + 962 بازدید | 46 پست
اصلا هی حواهرشوهرم میگفت با شوهرت برین بگردین برا خودتون برا اینکه من انتظار از اون نداشته باشماخه چ ...

کجا رفتن خوب باید به تو هم می کفتن مادر شوهرت بهت نگفت تو هم بیا بریم بی خبر گذاشتن رفتن 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

اره

حق داری والا

من ۱۰ ماهه ازدواج کردم دوتا خواهرشوهر دارم جفتشون تهرانن و ما تا حالا ۳بار رفتیم هربارم ۳_۴ روز وایسادیم دوشب دوشب خونه هرکدومشون بهترین غذا ها رو درست کردن واسمون و کلی کوبیده و کباب بردنمون تفریح و بازار و... با اینکه شوهرم تهرانو کاملا بلده قبلا اونجا کار میکرده.

توم اصلا باهاشون حرف نزن زیاد و کمک هم نکن بابا

وظیفه‌ای ندارن اینکارا رو بکننخودتون دو نفری برید هرجا میخوایید بگردیدپول آرایشگاه هم بدید سنگین‌تره ...

شوهرم هییی میگفت ب خواهرم بگو اون بلده

منم بخاطر دل شوهرم اینکارو کردم

تاپیک قبلیتو خوندم

عزیزم الان شما خونه داماد موندین خب مادر همسرت هم مجبوره به اون احترام بیشتری بزاره

باز دامادشون خوبه خیلیا ۱روزم نمیزارن خانواده زن بمونه خونشون!

به نظرم توقعتو بیار پایین با همسرت برید بگردین بخوای من بهت میگم کجاها برید

برادر من مجرده تهرانه ما هر۳ماه با مادرم میریم بااینکه ماشین داره ولی ما ۲تایی اسنپ میگیریم و همه جا میریم اصلا اون متوجهم نمیشه

مثل روانشناس های با سابقه راهنماییت میکنم ولی تو زندگیم مثل روانی های با سابقه عمل میکنم!

میگفتی اگه مشکلی نیست 

منم باهاتون بیام

بعدم یعنی چیه نمیدونی چیکار کنی بگو من ظرف میشورم سفره میندازم سالاد با من

خودتو اذیت نکن هرچی هست با هم غذای سر دستی میخوریم بزار من اماده کنم مثلا هرچی میخواد بزاره بگو میتونم کمک کنم خسته شدی بشین من هستم 

نشین ک پشت سرت حرف بزنن 

میگی همسرت میخاد عمل کنه  رفتی رنگ گرفتی .که بگن چه بیخیاله

خودت  یه ظرف یکبار مصرف سطل ماستی چیزی رنگ رو درست میکردی عینه شامپو میمالیدی جلوی سرت بعد میرفتی میشستی

اصلا میرم کمکشون میگم چیکار کنم چونن وااافعا نمیدونم باید چیکار کنم میگن هیچی منم میام میشینم وقتیم ...

دیگه تحمل کن بد یا خوب اینجوری هستن دیگه با شوهرت وقت بگذرون برید بیرون حتی وعده بیرون غذا بخورید برنامت رو ازشون جدا کن تو خونه هم خودت رو یه جور سرگرم کن 

میگفتی اگه مشکلی نیست منم باهاتون بیامبعدم یعنی چیه نمیدونی چیکار کنی بگو من ظرف میشورم سفره میندازم ...

عزیزم عمل شوهرم اصلا چیز سختی نیست

بعدشم من همش تو اشپزخونه م یا ظرف میشورم یا سفره جمع میکنم یا چایی میاارم اما حس میکنم اونا باهام راحت نیستن

تاپیک قبلیتو خوندمعزیزم الان شما خونه داماد موندین خب مادر همسرت هم مجبوره به اون احترام بیشتری بزار ...

اره راست میگی عزیزم اما این شرایط همیشگی مادر و پدر شوهرم با دامادشون این دلیلش نیست ک خونشونیم اینجورین

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792