سر من این بلا اومد گفتن مال شوهرم ولی به نام مامانش بود
احتمال زیاد بیوفتم بمیرن به عنوان ارث بین همه تقسیم میشه
خب شوهرت رومیده ک این روزی4،5بار زنگ میزنه بنظرم تنهایی نمیتونی کاری بکنی هرچیم بگی ادم بده میشی بعدش میگه من چون قضیه ماشینو گفتم عروس بهش برخورده
زیاد رو نده بهش زنگ نزن زنگاشو دوتا در میون جواب بده پذیراییهات مفصل نباشه
واسه این میگه سهممو فعلا نمیخوام چون باهاتون کار داره
همونجوری که از شما به غنوان عروس انتظار دارن در هیچ امور ارثیه دخالت نکنید بگید از اونور انتظار نداشته باشید برای راحت تقسیم شدن ارثتون طلای شما بیاد وسط چون به شما کربوط نمیشه
من جای شما باشم بخوام طلا بفروشم میگم این ماشین ارثی فروخته بشه سهم‌خو‌دتون‌بر‌‌دارین بعد اگر خواستین طلا برای خرید ماشین بفروشید
بحث دروغشون هم جداست در اصل باید شوهرتون جوابگوی شما باشه به خواهرشوهرتون هم تو موقعیت مناسب باید به روش بیارید که تو خواستگاری ولی یه حرف دیگه زدید الان حرف و عملتون با هم همخونی نداره در اصل غش در معامله کردن 😅
هیچی، واکنشی ندارم😒
سهمش رو میخواد و باید بهش داد چون مالی ک چشم دنبالش
باشه خوردن نداره
اگه باهاشون بحث نکنم و هر چی گفتن بگم چشم باز مثل قبل انتظار دارن باهاشون صمیمی باشم و برم و بیام و بگم و بخندم که دیگه واقعا در توانم نیست
بماند که الان اونا دروغم گفتن و برا من تو قیافه هم هستن و به حساب قهرن
