روز محشر محضر پروردگار
عده ای شاد و گروهی شرمسار
عده ای در سایه عرش خدا
در کنار حوض نزد خدا مصطفی
عده ای از معصیت غرق عرق
تشنه و بی جان و سست و بی رمق
انتظار نامه پایان کار
مرد و زن از هول محشر بی قرار
دیده هاشان خیره بر لوح حساب
حسرت و افسوس و ترس و اضطراب
حسرت ایام و ساعاتی که رفت
شیشه عمری که در غفلت شکست
ترس از رسوا شدن نزد خدا
اضطراب از سختی روز جزا
غصه اعمال پنهانی و زشت
گه نظر بر دوزخ و گه بر بهشت
ناله و فریاد یا رب ارجعون
هوشیاری بعد از عمری جنون
خالق و دادار گیتی خشمگین
بر طغات و سرکشان و مجرمین
بر دهان مهر خموشی زد اله
دست و پا بر معصیت هامان گواه
مادر و فرزند از هم در گریز
سرکشان خوارند و مسکینان عزیز
ای خدا از کوتهی مان درگذر
غرق عصیانیم از پا تا به سر
دست مان گیر ای خدای کائنات
تا نلغزد پای مان روی صراط