هیچی بعدا فهمیدم ب صلاحم نبوده و حکمتی داشته ک نشده
پذیرفتم که نمیشه. خیلی سعی کردم باهاش کنار بیام. هنوزم تا حد زیادی برام سخته. چیزی هم که میخواستم ازدواج و رسیدن به عشقم بود. خیلی دعا و نذر و نیاز کردم ولی نشد. این رو قبول کردم که شاید واقعا مصلحتم نیست، شاید قراره مورد بهتری رو دراینده ملاقات کنم و یا شاید فعلا قرار نیست ازدواج کنم و یا خدا قراره در زمان دیگری ما رو بهم برسونه
لحظه ای نیست که به یادش نباشم و هنوزم مثل قبل عاشقانه دوسش دارم و هیچ پسر دیگه ای در حال حاضر به چشمم نمیاد
اما سعی میکنم وقتم رو با چیزای مفید پر کنم. پذیرفتم که نیاز ندارم حتما یه ادمی باشه کنارم تا من شاد و خوشحال باشم. خودمم میتونم تنهایی از زندگی لذت ببرم و راضی باشم🤍
به ترتیب:
تلاش و سخت کوشی
گریه
پزیرش
بنظرم بیا نا امید نباش وبازهم بخدا توکل کن
هیچ
حسرت خوردم
تاکسی گرفتم بااون بهش رسیدم
من اونقدر به هرچی که دلم میخاسته نرسیدم که دیگه عادت کردم
پر رو پر رو به زندگی ادامه دادیم😅
هیچی چیکار میتونستم بکنم؟
گریه کردن اصلا فایده نداره بنظرم خدا مثل ادما نیست که دلش برامون بسوزه پس بهتره تلاش کنیم راه حلش همینه
بدتر از همه این ک سالها واسه داشته هات با حس خوب شکرگزاری کنی بعد همون چیزی ک شکرگزاری کردی بابتش الان دیگ حال بدی داشته باشی !من نمیفهمم مگ نمیگن شکرگزاری صد برابر هزار برابر بهت میده با حس خوبم ادم شکر کرده پس چرا حالا بدی هست
بچه ها من يه چيزي بگم🥲
من از خدا و هركسي كه فكرشو كنيد خواستم نذر ونياز كردم اگر طرف بدردم نميخوره كلا نياد اگر قسمته بياد
اومد ولي چه اومدني يه روز هست ده روز نيس
خب الان يني چي 🥲
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز