نمیدونم چیکار کنم
برادرشوهرم ازدواج کرده و وضعیت مالی پدر همسرش عالیه
هی کادو های گرون قیمت میخرن براش رستوران میبرن عکس و استوری میگیرن شوهرم تو شوخی خنده میگه
دیروزم ی جهیزیه ی فوق العاده آوردن
از دیروز همسرم تو قیافه اس شدیداً
تا خود صبح نخوابیدم
بخدا تو مراسمات هم مث خواهر براش کار کردم و مراسماتشو هندل کردم
الآنم رفته ماموریت از صبح من زنگ زدم همش سردو کوتاه جوابمو میداد میخام اومد مفصل حرف بزنم باهاش
بعدم خیلی رک برم ب مادرشوهرم بگم پسرت همچنین لطفا دیگه مراسمات منو دعوت نکنید و انتظار ازم نداشته باشید
با اینکه تا الان تو مراسماتشون از جون و دل مایه گذاشتم
ولی با این کار خودمو ضایع میکنم
میگم صبر کنم خودش دهن وا کنه و بگه چ مرگشه