بعد یکیشو که خیلی چشمش پی رضایی بود داد زد عههههه چقدر لباست شبیه کاپشن رضاییه
دو روز قبل به صمیمی ترینشون گفته بودم که با رضایی تو رابطه امو چقدر خوشال شدد و گریه کرد و بغلم کرد
همون داد زد که خب کاپشن رضاییه دیگه
بقیه متوجه نشدن انگار یا هم کپ کرده بودن
زل زدن بدون ری اکشن
یهو رفتن تو خودشون و به جز دو سه نفرشون که خوشال شدن و تبریک گفتن بقیه رفتن تو قیافه
از فرداش نگم که وارد کلاس که شدم یکی از دخترا که بهش پیام داده بود بلند بلند با دوستاش حرف میزد و داد میزد وااااای پشماااان مگه میشه این دختره کثافت و....
هنوزم که هنوزع چشم دیدن منو ندارع
پسرای کلاس میدونستن اون روی رضایی شدید کراشه
ازین دخترای باز بود که همیشه میگف اره چقدر جذابه این رضایی و....
کانال کراش یاب دانشکده پر پیام شد که وااای پسر مذهبی دانشکده رل زده و....
خلاصه تا مدتها پشت سر ما حرف بود
خیلی مثه بمب ترکید خبرش
چون ما مذهبی بودیم خیلی بیشتر رومون فوکوس بودن
که خب بعد فهمیدن ما خانواده ها در جریانن و قصدمون جدیه