بچه اینقدر پسر کراشی بود که من میدونستم دوستای صمیمی ام هم روش کراشن
یکی میگف واییی چقدر جذابه چقدر ریشش خوبه
یکی میگف رلم پرسیده تو کلاس کی جذابه گفتم اقای رضایی
بعدا ها فهمیدم دوتا از دخترای کلاس که الان روی دیدن منو ندارن بهش پیام دادن و درخواست کرده بودم ازش وارد رابطه بشع
یعنی پسریه که سه تا دخترن پی ویش رفتن
یادمه یکیشون همیشه سر کلاس نگاش میکرد و من دق میکردم تو دلم که نکنه اینا با هم سر و سری دارن
خلاصه
یادمه قرار شد تو کلاس علنی کنیم که باهمیم