گفتم امادگی ندارم برای کنکور هیچی نخوندم تابستون کنکور میدم
مامانم شروع کرد دخترای مردم رو ببین همه شون تحصیل کرده و یکاره ایی شدند فکر میکردم یچیزی میشی تو هیچ ... نمیشی
باید شوهرت میدادم همون موقع چرا رد میکنم خواستگارهارو کاش زنگ میزدم میگفتم بیایین بدمت بری راحت بشم با وام ازدواج جهزیه ات رو بخرم شرت از سرم کم بشه دوسال دیگه میمونی رو دستم باید تو کوچه خیابون شوهر پیدا کنم برات🙂
بعد میدونید جالب چیه؟!
هیچ هزینه ایی نکردن برام حتی یدونه کتاب تست نگرفتند حتی پول ندادن برم ترمیم معدل
بعد هم گفتن خداکنه دختر بخواد درس بخونه دنبال شوهر نباشه همینجوری قبول میشه
برام گفتن اگر داری خودت برو سرکار
رفتم فروشندگی یه مدت دیگه نزاشتن برم گفتن زشته آبرومون میره دختری
دختر بدی نبودم براشون قلبم درد میکنه بد شکستم
روحیم رو از دست دادم :)💔