همین یک ساعت پیش قرار شد برم لیموناد بخرم بیام سر کوچه بغلی موتور زد بهم ولی اتفاق خاصی نیوفتاد ولی اون موقع درد داشت بدنم نتونستم زود برگردم خونه شوهرمم گرسنه ش بود
همون موقع بهش زنگ زدم برنداشت
منم به موتوریه گفتم بره دیدم چیز خاصی نشده
بعدش به زور پاشدم رفتم لیمونادو خریدم برگشتم کل مانتوم اینا خاکی پاکی شده بود شوهرم وقتی منو دید از عصبانیت داشت منفجر میشد میگف کدوم گوری بودی
بهش گفتم تصادف کردم کتکم زد بعدم رفت بیرون