ما راستش فامیل و دیدنی راهمونو کج میکنیم و الفرار
اما اصلا توجهی نمیکنه منم نمیدونم چرا انقد عاشقش شدم بعد اگه کسی بفهمه که من دوستش دارم مامانش آبرو نمیذاره چون یه بارم برای داداش بزرگش اتفاق افتاد اون یکی دختر داییم عاشق داداش همین پسر داییم شده بود وقتی مامانش فهمید ابرو نزاشت البته الان هر دو ازدواج کردن هر دو هم دو تا بچه دارن
ببین یه چیزایی فراموش شدنی نیست فقط باهاش کوتاه میای وگرنه من همین امروز صبح خوابشو دیدم
نه مجردم ولی تو رابطم
نه برنگشت تا ۶ ماه اول تو جمعای خانوادگی زل میزد بهم بعدش اصلا بهم محل نمیزاشت چیزی بهم تعارف نمیکرد سلام علیک نمیکرد در نهایت از تمام جمع های خانوادگی غیب شد
من پسرعموم بود تو رابطه بودیم بعد افتاده با یه دختر باهمن الان دختره فهمید که تو رابطه با من باهاش بوده ولی جدا نشد
امروز خیلی دلم براش تنگ شدع بنظرتون بش پیام بدم؟
حالا موندم چیکار کنم حالم خوب نیست بخدا دست خودم نیست خیلی دوستش دارم هر بار پیشه خودم میگم دیگه بهش فکر نمیکنم محل نمیدم اما وقتی میبینمش حالم یجوری میشه
بنظرتون چیکار کنم دختره دروغ میگه یا راست
جذب چیش شدی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز