2777
2789
عنوان

امروز پسرم جشن یلدا داشت شوهرم نذاشت بریم مدرسه تا الان گریه کردم

| مشاهده متن کامل بحث + 8820 بازدید | 244 پست
بچتم با خودت میبری فقط نترس اون ادم با این تاپیک های که من دیدم دادگاه صلاحیت نگهداری بهش نمیده فقط ...

ممنون عزیزم توکل بخدا انشالله هرچی خیر پیش بیاد

تو دلم اصلا آشوبه بخدا

سردارم خداحافظ......
دشمن شاد میشی با این کاراتبذار تو مدرسه تنبیه بشه میاد میشینه بدون دردسر مشقاشو مینویسهخودتو شوهرتم ...

مادرشوهرم اتفاقا امروز هی میگفت پس من این چندتا بچه رو چجوری بزرگ کردم هی میگفت مشقاشونو نمیذاشتم به شب برسه دیگه نخواستم جواب بدم بگم پس کدومشون دکتر مهندس شد یکیشو که دارم میبینم

سردارم خداحافظ......

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مادرشوهرم اتفاقا امروز هی میگفت پس من این چندتا بچه رو چجوری بزرگ کردم هی میگفت مشقاشونو نمیذاشتم به ...

نذار کسی از مسایل خونت بدونه چ خوشیتو چ ناخوشیتو


حتی خیلی چیزا رو نباید شوهر هم بدونه چ برسه مادرشوهر


اینطوری جلو شوهرت هی حرف بدتو میزنه دلش سیاه میشه ازت

💙عاشق خودمم💋... از من فقط یدونه تو دنیا هست

یعنی من بودم انقدر سلیطه بازی در می‌آوردم یازنده م از خونه میمومد بیرون بچه رو میبردم یا جنازه م ،چرا کوتاه میاین انقدر 

این روزا از رو  نداری عاشق و معشوق میشن                           من یه لیلی‌میشناسم مهرشو از مجنون گرفت
مادرشوهرم اتفاقا امروز هی میگفت پس من این چندتا بچه رو چجوری بزرگ کردم هی میگفت مشقاشونو نمیذاشتم به ...

دکتر مهندس بخوره تو سرش آدم م که نشده بچه ش 

این روزا از رو  نداری عاشق و معشوق میشن                           من یه لیلی‌میشناسم مهرشو از مجنون گرفت
اره باید حواسم باشه اما بیشتر از حرفای مادرش سوختم پدرشوهرم بهم گفت توروخدا برو تو اتاق جوابشو نده د ...

توکه وضعیت زندگی ات میدونی، خودت درگیر کا های مدرسه نکن، بیشتروقتت بگذار برای پسرت

جمعه13دی 1398داغی که هرگزسردنمیشود
مادرشوهرم اتفاقا امروز هی میگفت پس من این چندتا بچه رو چجوری بزرگ کردم هی میگفت مشقاشونو نمیذاشتم به ...

چقدر دلم برای بچت گرفت اون تو بدترین شرایط داره بزرگ میشه وآسیب روحی میبینه توروخدا یه حرکتی بزن تلاشی بکن از اون خونه مستقل بشین وگرنه هم خودت هم بچت داغون میشین اینو با همه ی قلبم آرزو میکنم مادرشوهرت جواب بدیشو به زودی بگیره ناراحت نباش عزیزم

در زندگیم چیزهایی را تجربه کرده ام که اگر در گذشته خوابش راهم میدیدم تا چند روز خوابم نمیبرد ولی حالا همه ی آنها تبدیل به تجربه شده ومن جدید را ساخته که حتی بدترین طوفان‌ها هم تکانش نمیدهند

مامان منم چون نمره ریاضیمو کم گرفته بودم تو ابتدایی نذاشت برم جشن روز معلم

۲۰سال گذشته و من خیلی پررنگ یادمه


«اگر روزی غمگین روبه‌روی تو ایستادم،فکر نکن که چه ضعیف و کم‌توان هستم،به این فکر کن که من تو را امن دیدم و روی تو حساب کردم که روی غمگینم را نشانت دادم.»

اسی تا کی میخوای بشینی گریه کنی. یا شوهرتو نفرین کنی .این مرد به فکر خونه گرفتن نیست . برو آرایشگری  یاد بگیر یا خیاطی یاد بگیر .به شوهرت  بگو نمی‌خوام خانوادت زیاد اذیت بشن روزی چند ساعت برم تا اونا هم ناراحت نشن .به این بهانه برو یه حرفه یاد بگیر .   . نه خانوادت پشتتن .نه شوهرت پس باید خودت پشت خودت باشی .اکثر تولیدهای لباس خانوم هستن .میتونی پسرتم ببری پیش خودت .قوی باش .پشت پسرت ،امید گل پسرت .

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792