و ماسک میزنه دو ساله هم کلاسیم انگار یه غم عجیبی داره نگاهش خیلی دلم میخواد کمکش کنم ولی میگم به من ربط نداره با هیچکسم حرف نمیزنه حس میکنم یه مشکلی داره البته فصولی ولی خیلی فکرم درگیرش شده
خواستم بهت یادآوری کنم که یادته چقدر بهخدا گفتیم خدایا فقط همین یه بار و خدا نهفقط همون یه بار بلکه صدها بار بعدش هم هوامونو داشت.پس بیخودی غصه نخور🪽🤍••
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
فکر نمیکنم از شما کمک بخواد پیشنهاد میکنم هیچ وقت برای کمک و اینا نرید جلو... چون من هم همیشه دانشگاه و مکان های عمومی همین طوریم و با کسی گرم نمیگیرم و تو خودمم خوشم هم نمیاد کسی بیاد کمکم کنه اون مدلش اونطوره دلت براش نسوزه دوست داری برو باهاش دوست شو اوقاتش بگذره تنها نباشه، البته نه از روی ترحم
دقیقا منم یکسال دانشگاه همینجوری بودم ماسک میزدم و با هیچکی ارتباط نمیگرفتم
حقیقتا علاوه بر غیراجتماعی و درونگرا بودنم از لحاظ ظاهری اعتماد بنفس نداشتم
تو که میترسیدی از تاریکی الان چجوری تنهایی خوابیدی؟کاش میدونستم آخرین غروبه , شهرمون جنگه خیابونا شلوغه , دستت تو دستم میدوییدیم تو کوچه که ازم گرفتنت با یه گلوله ...🕊️🤍
نه ترحمی نیست ولی یبار اتفاقی شنیدم داشت با کسی حرف میزد میگف اخرش خودمو میکشم فقط حس مسئولیت کردم
به هرحال بنا به گفته خودتون این حس کنجکاویه هیچ کس خوشش نمیاد کسی بنا بر کنجکاوی از زندگی بهم ریختش بره سراغش... نمیدونم والا من بودم نمیرفتم وقتی با کسی داشته حرف میزده پس دوستانی داره تنهای تنها نیست.