چی از مامانتون یاد گرفتید که توی زندگی مشترک خیلی کمکتون کرد

پرتغال پوست کندن 😃آدم مغروریم از بچگی وقتی دست چپمو از راست شناختم  دیگه نزاشتم نه آشپزی بهم یاد بده نه خونه داری نه درس زندگی خودم یاد گرفتم البته شاغل بود وقت بیشتری تنها بودم بیشتر رو خودم کار میکردم تا همه چی یاد بگیرم از هشت سالگی غذامو هم خودم میپختم

شوهر که کردی هر وقت چیزی ازش خواستی شکمشو سیر کن بعد ازش بخوا  

افرین بهش.‌خدارحمتش کنه. 

ممنون عزیزم.خودش یه زن کامل بود و یه مادر کامل.میدونست کجا چیکار کنه کجا نه.یعنی بابام تو دستش بود هیچوقت هیچوقت دعواشون رو ندیدم.هر وقت هر حرفی داشتن لباس میپوشیدن میرفتم بیرون حرف میزدن و میومدن.

احترام به مهمون ،مامانم خیلی به مهمون احترام میزاره،تو بدترین شرایطش ،نمیذاشت مهمونش بهش بد بگذره و یا ناراحت بشه 

منم اینو یاد گرفتم 

فکر میکردم همه اینجورین،تا وقتی وارد اجتماع شدم دیدم نه بیشتر آدما خیلی بی ادب هستنو و احترام مهمون رو ندارن

بابای منم میگف میخپای ارامش داشته باشی از کسی توقع نداشته باش. کاری میکنی واسه کسی کااااملا بدون توقع بکن. الان بهش میگم نممییییشه پدرجان همه مثل شما نیستن

دقیقامامان خدابیامرزم هم همینومیگفت.تازه بهم میگفت خوب غذا بخور مخصوصا گوشت تو زنی باید قوی باشی همیشه توخونه آرایش داشته باش لباس بازبپوش.باشوهرت شوخی کن قلقلکش بده😂 وقتی خانواده اش میان خونتون به استقبالشان بروهمیشه لبخندرولبات باشه باصدای نسبتابلندسلام کن به پدرشوهرت احترام بزار جاشون توخونت بایدمحفوظ باشه  .وقتی خونت مهمانن باآرامش  وبیصداآشپزی کن ولی لبخندروفراموش نکن.گفتم چرا مامان رولبخندتاکییدداری.گفت لبخندحکم استقبال رو داره.اگرهمه کار کنی به نحوه احسن ولی خشک باشی درآخرمیگن راضی نبودخونش بیایم زحمتتات به بادمیره😍😐

خدا رفتگان شما رو بیامرزه.خیلی بلد بود ولی عمرش کفاف نداد یه مدیر کامل بود تو خونه تا مامانم بود بابام عابر بانک رفتن بلد نبود همه چی دست مامانم بود.۵۶سالش بود فقط که رفت

اره دقیقا

منم اوایل همش میگفتم بابام خیلی بیخیاله به ما هم همینو میگه 

بعد ها فهمیدم که درسته که زیاد از حد ادم بیخیالیه ولی ما هم بیش از حد خودمونو درگیر هرچیزی میکنیم و غصه میخوریم 

و فهمیدم که حرفش حرف درستیه عمل کردن بهش سخت و حلال مشکلات