همین موضوع گاها توی خواهراهم پیش میاد که بگه من غذا پختم چرا کسی کاری نمیکنه و فلان
و اینکه به حاشیه بردین شما بحث رو، منظور ما چیز دیگه ایه
ک شوهر وقتی جاییه باید برای همسرش ارزش قائل بشه ، اطرافیانش هم همینطور،
اگه خونه مادر همسرم مراسمیه قطعا که باید من اطلاع داشته باشم قطعا ک همسرم باید هماهنگ کنه قطعا که باهم بریم
(مگر اینکه قطع رابطه باشم)
اتفاقا شما منظور منو نگرفتی! شوهر من مارو میبره خونه مادرش.حتی خودشون دعوت میکنن ولی بازم جوری رفتار میکنن که آدم از رفتن پشیمون میشه.عروس چه بره چه نره غریبه اس. مگه اینکه چقدر آدمای خوبی باشن که عروسم از خوشون بدونن!
نه بخدا اوایل انقد دوسشون داشتم تا اینکه حرفایی که پشت سرم میزدن به گوشم رسید تو جمع با هم حرف میزدن پچ پچ من میرسیدم حرفشونو قط میکردن مادرشوهرم چیزی میشد سر من داد میزد بعد شوهرم میومد خودشو میزد به در مظلومی چن بارم دعا پیدا کردم تو وسیله هام دیگ واقعا متنفر شدم ازشون میرم خونشون برمیگردم افسردگی میگیرم
