امسال اولین یلدا با نامزدم بود
و بهترین یلدایی بود ک داشتیم🥺
پارسال ما و دوتا از خاله هام کرونا داشتیم نتونستیم دور هم جمع بشیم فقط ما کرونایی ها جمع شدیم
مامانبزرگم خیلی ناراحت بود
پارسال زنگ زد اینقد گریه میکرد میگفت بیاید اشکال نداره ماهم کرونا بگیریم چی میشه مگه
هستید ادامشو بگممم؟🥺
نه نیستیم
نه نیستیم
ای جان خداروشکر عزیزم😍
دیگه از پارسال مامانبزرگم گفت سال دیگه هر چی بشه شب یلدا خونمونید
از ی ماه پیش هی مامانبزرگم میگفت بیاید علی هم بیارید
دیشب دور هم جمع شدیم هر کس ی تیکه اورد
یکی آجیل و یکی میوه یکی پفیلا یکی باسلوق یکی کیک. و ....
خواستید عکس هم میزارم
خوب بود داداشم اینها اومدن
میزمون خیلی قشنگ و رنگارنگ و پر پیمون شد
وقتی جمع بودیم یهو دیدم مامانبزرگم چادرشو گرفته رو صورتش حالا ک رفتیم سمش تا داره گریه میکنه🥺
گفتیم چیشده گفت خیلی خوشحالم ک دور همیم کاش عمر باشه سال دیگه هم ی یلدا همیجوری بگیریم
الهی خب چرا طفلک از این سال به اون سال منتظر بمونه ماهی یه بار برید یلدایی خونه ش😅ما یه چیزی داشتیم به اسم نا تولد!!! یهویی حال میکردیم یکی رو سورپرایز کنیم تولد می‌گرفتیم شادی و..بعد میگفت تولدم نیست می‌گفتیم ناتولدته!!!مسخره ولی خوب بود!
من ک دیشب خیلی دلم گرفته بود الانم دلم گرفته
ما خانوادمون خیلی جوونه ب جز بابابزرگ و مامانبزرگم همه زیر ۵۰ هستن
و همشونم پایه
نامزدمم گفت خیلی خوش گذشت چون همسن و سالم داشتید و انگار ده سال بود میشناختمشون🥺
دیشب خیلی قشنگ بود کل خونه صدای خنده بود آدم ذوق میکرد اون صحنه هارو میدید
چه مامان بزرگ مهربونی
عکس مامانبزرگمو بزارم؟
بخداکه الان دارم تاپیکتومیخونم گریه میکنم ماهم دیشب تنهابودیم هممون مریض بودم من که تاصبح نتونستم بخوابم ازسرفه هیچی نتونستم بخورم باهرتیکه خوراکی سرفه هام بیشترمیشدخیلی احساس بی کسی وتنهایی کردم دلم برای بچه هام سوخت به مادرم گفتم ماکه نمیتونیم بیایم حداقل شنابیایداونام سرماخوردن ولی مثل من حالشون بدنیست نیومدن🥺
