اره درد داشت ده روز اولش خیلی سخته اصلا غذا نخور
من که نمیدونستم از بیمارستان ترخیص شدم خیلی گشنه شدا بودم سوپ خوردم اما زمانی که میخواستم دفع کنم مردم زنده شدم دیگه بعد از اون تا ده دوازده روز چیزی نخوردم فقط اب قند میخوردم یا چیزای رقیق شده روزای اخری دیگه تمحل نداشتم رفتم سرم غذایی گرفتم وصل کردم
من تا ۶ماه اصلا نه به خانواده خودم چیزی گفتم نه به خانوادم همسرم اما دیگه تحملم تموم شد به هر دوتا خانواده گفتم که داره چکار میکنه خانوادش تعجب کردن میگفتن ما میدونستیم که بد اخلاق هست اما دیگه نمیدونستیم تا این حد باشه و همیشه میگفتن پسر ما لیاقت زن خوب ندارن خیلی باهاش دعوا کردن اما همسرم به حرف اونا گوش نکرد زندگیمون خراب کرد
ولی یه چی بگم جالبه
یه پسری بود متولد ۶۴ و دقییییقا مث شوهر شما بود دوران مجردیش. بعد دختر خالشو گرفت. که دختره تو مجردی باهاش رابطه داشت و تهدیدش کرد باید بگیرتش. میدونی کجاش جالبه؟ اینکه با وجود بد دل بودن دختره رو طلاق نداد!!!!! فکر میکردم تهش مث شما از سر بددلی طلاقش میده. تازه شما با شوهرت تو مجردی رابطه نداشتی.
نه ما اصلا تو مراحل قبل ازدواج حتی یه کلمه حرفم باهام نمیزدیم
شوهر من در کل زن نمیگرفته به اصرار خانوارش زن گرفته بود و من از این موضوع خبر نداشتم متاسفانه خانوادشم اخلاق پسرشون میدونستن باید حداقل قبلش در موردش با من حرف میزدن نباید با سرنوشت ی دختر مظلوم اینجوری بازی میکردن درسته که من مریض بودم اما من هیچوقت نمیبخشمشون
تویه عادم ارومو باحوصله ای... مهربونودوس داشگتنی
فک کن من ازطرف خداامشب اومدم واشناشدم•~~
باورکن اون زندگی پرتت میکرد ب جهنم.... خدا هواتوداره ودوباره اروم میشه دلت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز