دیت اول با رلم بود.
قبلش تو یه مهمونی دیده بودمش که اصلا گفتگو نداشتیم. ولی دیده بود و پسندیده بود و پیشنخاد داد بریم همو ببینیم. من میگفتم نه و میخام درس بخونم و دنبال حاشیه نیستمو .. خلاصه ی توبه ی بزرگ هم کرده بودم که کلا دیگه سمت این داستانا نرم.
بچهاا رفتیم تو کافه ، طبقه پایینش فروشگاه بود. رفتیم فروشگاه دور بزنیم، ک گفت برم دسشویی.
تو اون فاصله گفتم بزار ی یادگاری بگیریم ک اگررر بعد هااا یه درصد با این پسره اوکی شدم، یدگاری داشته باشم.
آقا دو تا دستبند قینت کردم ۵۰۰ تومن اینا بود ک بیخیال شدم.
از دسشویی اومد بیرونو گفتم ک داشتم دنبال یادگاری میگشتم ک بخریم.
گفت باشه بیا ببینیم چی دارن.
گفت دستیند خوبه؟ (من جون قیمت کرده بودم گفتم نهه، دوست نداشتم اون حساب کنه ۱ تومن دستبند )
چشمم خورد ب حلقه، گفتم بیا حلقه ببینیم.
حلقه دیدیمو اینطوری شد ک قرار اول رینگ انداختیم😂
و من خنوز جوابم متفی بود بچها. اومدیم خونه و گفت ممنون ک قبدل کردی و حلقه هامون چ قشنگه و... خلاصه افتادیم تو سوتفاهم و قبول کردم ک رل بزنم😂😂😂
البته بچها این که خاستم یادگاری بگیرم ، چون ۶۰ درصد اخلاقش ب دلم بوددد . ولی ن اونقد ک رل بزنم😂
الانم حرفش میشه ، میگه نازی تو امریکا هم قفله ک دیت اول حلقه بگیرن😂😂 ط چجور همچین پیشنهادی دادی واقعا😑😂میگه پشمام ریخته بود اومدم خونه هنوز تو شوک بودم
۶ ماه میگزره از اون داستان و هنو باهمیم