خیلی اینجوری بودم خیلی دیگه سختمه دلم داره میترکه
هیچوقت ده ساله عروسشونم توروشون چیزی نگفتم چیزی به روشون نیاوردم گلایه نکردم پسرم یه هفته بیمارستان بستری بود یکیشون نیومد عیادتش این منو داره میکشه مگه چقد دلشون سنگه اونوقت من مامانشون مریض میشه سوپ میپزم میفرستم
دلم میخواد الان مامان خودمو هم فحش بدم بیشتراون مجبورم میکرد گناه داره اله بله