کصافط عوصی دختره ی .....نده
خجالتم نمیکشید
حدودا ساعت ۸بود شوهرم ( عقدیم) زنگ زد گفت شام میخوایم بریم بیرون با ۲تا از دوستاش که اوناهم متاهلن
دیگه حاصر شدم رفتیم ، بعد شام خواستیم بریم کافه دیگه یکی از دوستای شوهرم گفت نه بابا بیاین بریم فلان جا چای آتیشی درست میکنیم میخوریم
دیگه رفتیم اونجا نشسته بودیم دور آتیش، یه دخترهم تنها دقیقا روبرو منو شوهرم نشسته یودن
دختره عوصی از این عملیا و ژل زده ها بود
خیلیییی ببخشید یه کراپ بافت پوشیده بود برجستگی نوک سینش معلوم بود ، یه شلوار تنگگگگگگگگ و کراپ کت که دکمه هاش باز بود
باور کنید دقیقااااااا ۱ساعت امام که ما اونجا بودمی جلو خودم زل زده بود به شوهرم یه لبخند کثیفی میزد عوضییی ، شوهرم متوجه نشد ، داشت با دوستاش صحبت میکرد
قشنگگگگگگ نگاهش رو شوهرم یود
اصن حالمو بهم زد ، چرا بعضی زنا انقد خرابن ؟؟؟ خجالت نمیکشن واقعاااا