ساندویچ کالباس تو مدرسه فقط۱۰۰ تومن بود ولی تو کل سالِ تحصیلی یکبارم پیش نمیومد منم بتونم بخرم...سال۷۷ کلاس اول ابتدایی بودم مانتو ومقنعه خواهرم که از من چهارسال بزرگتر بود رو تنگ کردن اندازم که شد برای سال اول اونو پوشیدم مانتوی بنفش با مقنعه نازک و کهنه.همه کیف کوله پشتی داشتن با عکس زیزیگولو و خرس های مهربون ولی برای من یک کیف دوشی سیاه بدون هیچ عکسی گرفتن سه تا خریدن دوتا هم برای اون دوتا خواهردیگم که بتونن تخفیف خوبی بگیرن من انقدر ساده بودم و نداشتم فکرمیکردم بگم منم کوله میخوام یعنی دارم حرف زشت میزنم.کلاس سوم ابتدایی جشن تکلیف بود خودم جانماز تو خونمون رو کادو کردم با یک تکه کاغذ رنگی زرد و بردم دادم به معلم که قاطی کادوی بچه ها بزاره.
عکسی که کلاس اول ازمون گرفتن رو پاره کردم تا هیچوقت اون مانتوی زشت رو نبینم ولی از ذهنم نمیره.عکس جشن تکلیف و انگار جا انداخته بودم دارمش میزارم ببینید