یادمه یبار کاپشنم کهنه بود خجالت میکشیدم بپوشم بعد از سرما میلرزیدم همکلاسیم گفت تو سردت نیست بدون کاپشن میای گفتم نه بابا خوبه همینطوری
کاش یبار حس کنم اینکه همه چی رو میتونی راحت بخری بدون چالش و دغدغه چه حسی داره 🥲😅
چونکه چتر نداشتم از بارون متنفر بودم هوا که ابری میشد غم دنیا نیومد تو دلم الاناس ک بارون بیاره چجوری میخوام برم مدرسه،یبار بارون شدید میومد ینی دونه های بارون قد نخود،چتر نداشتم همون جوری راه افتادم رفتم تا مدرسه به قدری خیس شدم که حتی لباس زیرمو خیس شده بود همه گفتن چجوری اومدی چرا چتر برنداشتی گفتم نمی‌دونستم بارونه وسط راه که میومدم شروع شد بارون....
هر کی دوست داره بره توی تاپیک قبلی من با عنوان اینم عکس خونه من
عکس خونه قبلی مو گذاشتم ببینه بفهمه فقر یعنی چی
من کلتس سوم راهنمایی بودم برای شروع مهر بک جفت کفش خریدم مادرم واسم..زمستون این کفشِ از قسمت شصت پا سوراخ شد هرچی گفتم پاره شده گفت ندارم بخرم خیلی ضایع بود خیلی.یک پنبه رو با جوهر سیاه میکردم میزاشتم اون تو که یکم کمتر دیده بشه
برعکس اصلا خوشگل نیستم اون دوره که خواستگار داشتم واسه تقریبا ۱۰ تا ۱۲ سال پیشه که کم کم اومدن و من هشت سال پیش با شوهرم ازدواج کردم
اون وقتا اینهمه گرونی نبود و ترس از ازدواج نداشتن زیاد
از یه طرف من دختر محجوب و متینی بودم از نظر رفتار و اخلاقی، چی میگن اصطلاحا مادرشوهر پسند
بعدشم همه خواستگارام خوب نبودن وگرنه زودتر ازدواج میکردم، بین اینهمه ادم یکی دو تا کیس خوب بود
اکثرا منو شرایطو قبول نمیکردن میومدن و میرفتن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
36 ثانیه پیش
37 ثانیه پیش
38 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز