یادمه تو مدرسه مدیر مدرسه واسه
کرایه سرویس و پول شهریه و پول یه چیزی دیگه
هر سه بار پنج نفر متفاوت از وسط ۳۰۰ نفر میکشیدن بیرون با چوب میزدنش منو هر سه بار آوردن بیرون با چوب وسط صف زدن .الان خندم میگیره مدرسه دخترانه حکومت نظامی بود
انشالله دیگه همه دختران سرزمینم این غم ها رو تجربه نکنند
ولی خوب من خودم آدمی بودم که وقتی ۲۲ ساله بودم هزار کیلومتر جاده رو تنهایی رفتم برای کار در بیمارستان
منظورم اینه هر کی باید برای هدفش تلاش کنه و کار و کار
همیشه دور بودم از دوستام هیچوقت اجازه ندادم بیان خونمون هیچوقت باهاشون اردو نمی‌رفتم کلاس های تابستونه هیچوقت نرفتم چون پول نداشتیم و اگ من میخاستم اون هزینه رو‌کنم جوری حس عذاب وجدان می‌گرفتم ک حد نداشت
فامیلا هروقت میومدن خونمون از یه جای خونه ایراد میگرفتن
جون کندم تا یه کم وضعمون عادی بشه
الم یجدک یتیم فاوای، و وجدک ضالاً فهدی، و وجدک عائلاً فاغنی... مگه خدا تنهامون گذاشت وقتی یتیم و گمشده و گرسنه بودیم 😔💔🤲
عموم از ما‌وضعش بهتر بود بابامم مصرف کننده.و بی برنامه .بعد مدرسه میرفتم خونه عموم تاعصرش سرویسم بیاد.بعد عموم‌کفشای پارمو‌دید گف چرا بابات نمیخره برات بگو برات بخره.یکی‌نیس بهش بگه بی ناموس تو عمومی جا دخترتم خو تو برام بخر..دفعه دوم ک مجبور شدم برم خونش کفشام توحیاطشون قایم کردم تاطعنه نزنه.من بزرگ شدم ازدواج کردم‌و الان از لحاظ مالی ۲ برابر عموم شدم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
48 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز