2777
2789
عنوان

کیا تو خانواده ضعیف بزرگ شدن

| مشاهده متن کامل بحث + 251777 بازدید | 2467 پست

میتونستن لباس و غذای بهتری برامون فراهم کنن ولی نکردن 

ضعیف نبودن خودشون ضعیف نشون میدادن  همیشه لباسام کهنه بود برا مدرسه با خواهرم کیف مشترک داشتم تو سوز سرما بدون کاپشن و لباس گرم میرفتم مدرسه 

درست بعد ازدواج من که آخرین دخترشون بودم ثروتشون رو کردن یه خونه ساختن در حد قصر سفرهای زیارتی متعدد و حج 


من حوله نداشتم میرفتم حموم وایمیستادم آب رو بدنم و موهامو با دست میچلوندم... پاک میکردم.. 

بعد با یه چادر کهنه خشک میکردم خودمو..

لباس میپوشیدم... 

همیشه خیلی دوست داشتم حوله داشته باشم... 

بعدا  یکی خریدم آنقدر خوشحال بودم... البته خیلی کوچیک بود 

بعدا ک اوضاع بهتر شد رفتم برای اولین بار حوله تن‌پوش بخرم برای خودم تو مغازه  گریه م گرفت ...   اومدم بیرون... 

رفتم بعدا از یه جای دیگه خریدم.. 

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

خونه ماهم همیشه دعوا بود پدرم آدم ضعیفی بود مامانم عصبی وبددهن همیشه باهم جدال داشتن شب عید بود بارو ...

با هر پیامت قلبم بیشتر میشکنه

منم بابامامانم جلو عموهام و بقیه دعوا میکردن آبرو اصن برامون نمونده بود  یهبار مامانم چاقو رو خاست بکنه تو قلب خودش ولی ما نزاشتیم الان که اینو گفتی یادمه شب عید بود داییم فرداش میخاست بعد چند سال بیاد خونمون اینقد دعوا شد و فوش بهم میدادن اون شب کلا زهرمارمون شد هیچ وقت یادم نمیره 

همه اون لحظه ها و سختی ها گذشت ولی واقعا فکر کردن بهش خیلی آدم رو عذاب میده ...🤕

آنه شرلی هم نشدیم که ازمون بپرسن آنه تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت...🙃

پدرم وضعش خیلی خوب بود کلی زمین ومغازه داشت اصلا اسم پدر حروم بهش بگیم.همه اموال ش می داد به خانواده خودش انگار ما دشمنش بودیم.چه روزهای که بخاطر گرسنگی منتظر پنجشنبه می شدیم که بریم قبرستون خیرات جمع کنیم

موقعی که مدرسه اردو میزاشت و بابام پولشو نداشت 

بچه ها از اردو برمیگشتن و برام تعریف میکردن 

منم الکی میگفتم روستا بودم یا مریض بودم و... برا همین اردو نیومدم 

یادمه کلاس هشتم بچه هارو بردن سیرک نفری ۳۰ هزار تومن 

من فقط توی کلاس بودم 

تنها دوساعت نشستم تا اونا برگشتن 

پارسال همون گروه سیرک دوباره اومدن شهرمون با شوهرم رفتیم برنامشونو دیدیم ولی دیگه اشتیاقی که کلاس هشتم برا دیدنش داشتم و نداشتم🥲🥲

یه روز خوب میاد...🕊️ وزن اول :۷۰/۴۰۰ ⬅️ ۶۷ ⬅️۶۵ ⬅️ ۶۰🔒⬅️۵۸🔒⬅️ وزن هدف😍: ۵۵ 🧡

پول برق نداشتیم برق خونمون قطع می کردن همسایه با یه سیم بهمون برق می داد.اضافه غذاهاشون بهمون می دادن.تاحال نون کپک زده تو گونی خوردید.تاحالا شده حسرت همه چیز به دلتون باشه.بعد پدرم پیش مادرش برای خودش ماهی کباب می کرد

خیلی بدبختی کشیدم چن بارم اقدام به خودکشی داشتم که نشد، اخری بار شوهرم مچمو گرفت نذاشت اینکارو بکنم

منم تک فرزندم

اندازه تو نه اما منم سختی زیاد کشیدم

خداروشکر کن جسمت سالمه من ۴ روز از دندون درد فقط گریه میکردم و هیچی نمیخوردم

ماها ک سختی کشیدیم از نظر مالی تو بچگی . انگار یه غرور خاصی ام داشتیم..  که کسی ام کمک می‌کرد به جای خوشحال شدن ناراحتم میشدیم...

مثلا من میدیدم همکلاسیام بهم خوراکیاشونو میدن باهم میخورن

   ولی اگه به من تعارف میکردن خیلی حس بدی داشتم فکر میکردم نکنه میدونن اوضاعمونو...   


با هر پیامت قلبم بیشتر میشکنهمنم بابامامانم جلو عموهام و بقیه دعوا میکردن آبرو اصن برامون نمونده بود ...

همون دیگه دردشون تاابد با آدم میمونه کاش درد لباس وغذا باشه اینا بعدها جبران میشه بااین خاطره ها چکنیم ایشالا ک تو خوشبخت شی عزیزم از منکه گذشت تو هواست به خودت و زندگیت باشه هنوز اول راهی ❤️❤️

موقعی که مدرسه اردو میزاشت و بابام پولشو نداشت بچه ها از اردو برمیگشتن و برام تعریف میکردن منم الکی ...

منم هیچوقت اردو نرفتم راهنمایی بودن از طرف مدرسه بچهارو بردن اردو همکلاسیم همسایمونم میشد میدونست جریان چیه ک نمیرم آمد گفت مامانم گفته یه نصف مرغ سرخ میکنه باکتلت واسه دوتامون بااینکه دلم میخاست برم ولی غرورم نزاشت گفتم بخاطر غذا نیست خودم حال آمدن ندارم چقدر حسرت سینما داشتم الان میتونم برم سینما ولی کو ذوق وشوق 

همون دیگه دردشون تاابد با آدم میمونه کاش درد لباس وغذا باشه اینا بعدها جبران میشه بااین خاطره ها چکن ...

ممنونم از شما 🫂

مطمئن باش وقتی بچه هات خوشحال و خوشبخت بشن تو هم خوشحال میشی شاید شرایط خونه پدریت خوب نبوده ولی مطمئنم بچه هات خوشبخت میشن چون مادری قوی مثل تو دارن❤️❤️

آنه شرلی هم نشدیم که ازمون بپرسن آنه تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت...🙃
ماها ک سختی کشیدیم از نظر مالی تو بچگی . انگار یه غرور خاصی ام داشتیم.. که کسی ام کمک می‌کرد به جای ...

دقیقا یبار مدیر صدام زد نزدیک عید بود بهم یه دست لباس گل وگشاد داد چقدر ناراحت شدم گفتم خانم من نیازی ندارم بدین به کسی دیگه باگریه رفتم خونه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792