خیلی چیزا هست که بخوام بگم یه کتاب میشه
ولی این چیزا هیچ وقت برام عقده نشدن
هیچ وقت اعتراض نکردم
هر چی بود راضی بودم
حتی الان که میویسم دلم برای بچگی هام تنگ میشه
یه حسرتی گوشه دلم مونده ها
نمیگم حسرت ندارم
ولی عقده ندارم
باهاش کنار اومدم
حتی همونموقع هم وقتی لباس کهنه میپوشیدم
چشمم به خوراکی بقیه بود
و خیلی چیزای دیگه
ولی خوشحال بودم
و بابت نداشتنها خودمو اذیت نمیکردم