وای نگم از اون حس تحقیر
از اینکه طرف فکر می کنه چقدر خوبه ولی خدا می دونه اون تحقیرا دل ادمو هزار تکه می کنه
همش بهم میگفتن تو بلد نیستی تیپ بزنی
من دردمو به کی می گفتم؟ پدری داشتم که رژ زدن و لاک زدن رو خلاف شرع می دونست و هزار تا حرف زشت بهم میزد...
نه خواب داشتم نه خوراک
زیر ۴۰ کیلو وزنم بود...
بهتره دیگه نگم... گذشت اون دوران... به جاش، روزایی اومد که من با درآمد خودم، چه تیپایی زدم که اونا از حسادت دق کردن