2777
2789
عنوان

ترسناکترین تجربه های ماوراییتونو بیاین بگین

| مشاهده متن کامل بحث + 6044 بازدید | 464 پست
الله اکبر دوست داری بفرستم بیاد جات تا ثابت بشه بهت. فقط بگم به مسئولیت خودت

عزیزم حق بده یچیزایی ادم شک براش پیش میاد ، نمیخواستم ناراحتت کنم بخصوص که داستان زندگیتو شنیدم.. 

هنوزم رهات نکرده یعنی ؟؟  

 عاشقترین زن 💚🌈 کیان مامانش  💋😍شاید ۳.۴ سال پیش هیچوقت فکر نمیکردم بخاطر اینکه کوچولوم تو بغلم آروغ بزنه     اشک شوق بریزم و بگم منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است چون برمی اید .....😍   میشه یه صلوات مهمونم کنید مشکلم حل شه مهربونا؟😍

"هیس:من روی زمین و آرزو رو تخت من خواب رفتیم نمیدونم چقدر از خوابیدنمون گذشته بود که متوجه شدم یه کَ ...

:هیس:


فردای اونروز از آرزو خواهش کردم پیشم بمونه . چون برادر بزرگترمم از صبح زود میرفت سرکارش، قرار بود الویه درست کنیم . با آرزو از خونه رفتیم بیرون تا از سومر مارکت سس و یه سری وسیله بگیریم اما بعد از خرید آرزو از ترسش حاضر نبود برگرده ، بهش اسرار کردم اما میترسید خداحافظی کرد و من رو ول کرد ! من برگشتم خونه صدای ضبط رو تا آخر زیاد کردم که هیچ صدای دیگه ای رو نشنوم. انقدر خنگ بودم که هنوز دوزاریم نیوفتاده بود چیزی که شب گذشته ظاهر شد چی بودش ! با مادرم اینا صحبت کردم و اونا همراه زنداییم اینا از شمال اومدن . من جرات نداشتم پامو تو اطاقم بزارم . خدا میدونه تا ۶ ماه بعد جرات نمیکردم تو اطاقم برم و اگر لباسی چیزی میخواستم بردارم باید زنداییم یا یکی باهام می اومد توی اطاقم و سریع کارمو میکردم و دوباره از اطاق خارج میشدیم. زنداییم بهم گفت ک چیزی ک دیدم ازمابهتران بودن. شبا زیر بالشتم قیچی و نمک و قرآنو ازین چیزا میذاشت. مدتی بعد برادر کوچکترم تعریف میکرد که شبا یه نفر با تبر بالا سرش میاد و قصد اذیت و آزارشو داره و تا برادرم از جاش بلند میشده اون موجود هم میرفت ! درسته منم اون موجودو دیدم ولی اون اصلا حتی قصد صدمه زدن هم به من نداشت ! فقط به طرز مسخره ای انگار از صدام تقلید کرده بود ! ولی آخه چرا اون موجود با تبر و به قصد آسیب رسوندن به برادر کوچیکم میرفت توی اطاق برادرم !! مدتی گذشت و دعواهای داداش بزرگترم با برادر کوچیکم هم شروع شده بود ! یه روز داداش بزرگم گلوی برادر کوچیکمو گرفته بود. برادر کوچیکم روی زمین افتاده بود و برادر بزرگم داشت گلوی اون بنده خدارو به قصد کشت فشار میداد !! من تحمل نداشتم چنین صحنه هایی رو ببینم . به دفاع از برادر کوچکترم اولین چیزی که دم دستم بود کلاه کاسکت بود برداشتمش و با اون چند بار تو سر برادر بزرگم کوبیدم و گفتم الان زنگ میزنم به ۱۱۰ خلاصه با جیغ و هوار کردنهای من داداش کوچیکه ی بیچارمو رها کرد . خودمم بخاطر دعوا و درگیری با اون برادر بزرگه بارها انگشت هام و دستهام شکسته بود ! ما دیگه اون خانواده خوشحال همیشه نبودیم ک نبودیم ، یک روز که زن همسایه بالا به خونمون اومده بود خودش حرفو کشوند به جیغ زدنهای نصفه شب بچه اش، گفت آره راحله میگه که هر شب حدود ساعت ۲:۳۰ الی ۳ نصفه شب دور تختش چند نفرو میبینه که دور تخت میشینن ! و میترسه ، اونجا بود که منم بهش گفتم که چی دیدم و منم از دیدن اون همونطور جیغهای اصف بار کشیدم.

 عاشقترین زن 💚🌈 کیان مامانش  💋😍شاید ۳.۴ سال پیش هیچوقت فکر نمیکردم بخاطر اینکه کوچولوم تو بغلم آروغ بزنه     اشک شوق بریزم و بگم منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است چون برمی اید .....😍   میشه یه صلوات مهمونم کنید مشکلم حل شه مهربونا؟😍

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

عزیزم حق بده یچیزایی ادم شک براش پیش میاد ، نمیخواستم ناراحتت کنم بخصوص که داستان زندگیتو شنیدم.. هن ...

بعد از زار زدناش و دادن قدرت به من کم کم بهش اعتماد کردم و به خونه خودمون برگشتم  بهم قدرت داد اجنه رو ببینم و بگیرم یا فراری بدم

ما به آزمون و خطا استادیم استتتتتتتاد
بعد از زار زدناش و دادن قدرت به من کم کم بهش اعتماد کردم و به خونه خودمون برگشتم بهم قدرت داد اجنه ...

حس شیشم چی؟ 

 عاشقترین زن 💚🌈 کیان مامانش  💋😍شاید ۳.۴ سال پیش هیچوقت فکر نمیکردم بخاطر اینکه کوچولوم تو بغلم آروغ بزنه     اشک شوق بریزم و بگم منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است چون برمی اید .....😍   میشه یه صلوات مهمونم کنید مشکلم حل شه مهربونا؟😍

بعد از زار زدناش و دادن قدرت به من کم کم بهش اعتماد کردم و به خونه خودمون برگشتم بهم قدرت داد اجنه ...

باز اذیتت نکرد؟ 

 عاشقترین زن 💚🌈 کیان مامانش  💋😍شاید ۳.۴ سال پیش هیچوقت فکر نمیکردم بخاطر اینکه کوچولوم تو بغلم آروغ بزنه     اشک شوق بریزم و بگم منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است چون برمی اید .....😍   میشه یه صلوات مهمونم کنید مشکلم حل شه مهربونا؟😍

:هیس:فردای اونروز از آرزو خواهش کردم پیشم بمونه . چون برادر بزرگترمم از صبح زود میرفت سرکارش، قرار ب ...

خب حالا دیگه راز جیغ کشیدنهای نیمه شب دختر طبقه بالایی هم معلوم شد. پس اونا تو هر دوتا طبقه بودن!! گذشت و یک روز که برادر بزرگم برای درست کردن کولر میره پشت بام میبینه زن و شوهر طبقه بالاییمون هم اونجان . نمیدونم بینشون چی میشه که بحث کوچیکی بینشون میشه و بعد از اون شوهر طبقه بالایی انگار انقدر رفتار برادرم بهش برمیخوره که میره یه چند مدتی یزد و اونجا می مونه که همونجا ایست قلبی میکنه و از دنیا میره ، بعد اون زن طبقه بالاییمون همش وسط گریه هاش اسم برادر منو می آوردش !! و میگفت آخ حامد آقا !! (آخ اسم داداش بزرگترم)
یه مدت بعد این اتفاقا صبح زود در واحدمون رو باز کردم که یه مرتبه دیدم یه تیکه پاره مشکی مثل یه روسری سیاه جلو در خونه ما هستش، با تعجب از مادرم سوال کردم این چیه ؟!! مادرم گفت نمیدونم شاید مال همسایه باشه، پارچه یا همون روسری مشکی رو برداشتم و رفتم در خونه همسایه واحد بالاییمون . اومد دم در و گفت اِه آره این روسری منه از پله ها که رد میشدم از سرم افتادش  ناگفته نماند که دوتا گلدون خیلی گُنده هم جلو در واحد خودمون بود که یه بار در خونه رو باز کردم و دیدم پسر طبقه بالا داره با کلید خاک گلدونو اینور و اونور میکنه. وقتی به بقیه گفتم اونا گفتن لابد مواد جاساز میکنه بعد از مدتی بابام بی دلیل مریض شد همش میگفت پشت سرم درد میکنه و بالا می آوردش !! بدون هیچ سابقه بیماری ، مخصوصا بدون هیچ سابقه بیماری اعصاب و روان حالش انقدر بهم ریخت که بُردیم بیمارستان بستری کردیم، و تو خود بیمارستان بابام‌تشنج میکنه ، بدون اینکه قبلا هرگز تشنجی کرده باشه و یا مشکل و بیماری داشته باشه ، جوری تشنج میکنه ک یکی از دندونهاش به دلیل قفل فَکش میشکنه و پودر میشه !! تمام مدتی که بستری بود دکترا با اون همه معاینه و آزمایشو غیره ... علت بیماری رو نفهمیده بودن . که بعد حدود چهل روز بابام خودش حالش رو به بهبود رفت و دیگه بعد از مدتی اوکی شد و هرگز دیگه به اون حالت نشد ! ما اون خونه کزایی رو با کمک بساز بفروش کوبیدیم و خودمون رفتیم جای دیگه زندگی میکردیم تا خونمونو بسازن و تحویل ما بِدنش، خونه رو ساختن و ما باز تو اون خونه که حالا از نو کوبیده و ساخته بودن رفتیم. داداش بزرگم زن گرفت و رفت خونه خودشون. داداش کوچیکم سرباز شد و رفت به خدمت توی یه شهر دیگه.
ادامه دارد...

 عاشقترین زن 💚🌈 کیان مامانش  💋😍شاید ۳.۴ سال پیش هیچوقت فکر نمیکردم بخاطر اینکه کوچولوم تو بغلم آروغ بزنه     اشک شوق بریزم و بگم منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است چون برمی اید .....😍   میشه یه صلوات مهمونم کنید مشکلم حل شه مهربونا؟😍

بعد از زار زدناش و دادن قدرت به من کم کم بهش اعتماد کردم و به خونه خودمون برگشتم بهم قدرت داد اجنه ...

ازت سوالهایی دارم راجب اینها. ما توخونمون داریم لطفا درخواستموقبول کن

 خدایا به خداوندی خودت قسم بریدم دیگه مارو ازاین کابوس نجات بده توراجان ابوالفضل (ع) مارو ازاینجانجات بده برگردون شهرخودمون😭😭😭😭😭😭😭😭توروخدا دعام کنید یاکاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین(ع)😭مجنون حسینم ★مدیون ابوالفضل♥حقا که ابوالفضل العباس باب الحوائج♥صبح غلام عباسی شب غلامو شاه میکنه♥ ★★★زهرا نگاه میکنه کی عباس روصدامیکنه؟ حاجتش رو به حرمت عباس روا میکنه♥صل الله علیک یافاطمه(س)   یاالله یا رَحمنُ یا رحیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثبِّت قَلبِی عَلی دِینکَ♥الهی یا فاطر بحق حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عجل لولیک الفرج  السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع) امام رضای رئوف و مهربون♥خدایاشکرت♥

ازت سوالهایی دارم راجب اینها. ما توخونمون داریم لطفا درخواستموقبول کن

لطفا همینجا بگو ما هم بدونیم 

 عاشقترین زن 💚🌈 کیان مامانش  💋😍شاید ۳.۴ سال پیش هیچوقت فکر نمیکردم بخاطر اینکه کوچولوم تو بغلم آروغ بزنه     اشک شوق بریزم و بگم منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است چون برمی اید .....😍   میشه یه صلوات مهمونم کنید مشکلم حل شه مهربونا؟😍

😂😂

 عاشقترین زن 💚🌈 کیان مامانش  💋😍شاید ۳.۴ سال پیش هیچوقت فکر نمیکردم بخاطر اینکه کوچولوم تو بغلم آروغ بزنه     اشک شوق بریزم و بگم منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است چون برمی اید .....😍   میشه یه صلوات مهمونم کنید مشکلم حل شه مهربونا؟😍

اون خونه که بودیم مال خودمون بود رفتیم مستأجری چهار سال مستاجر بودیم. تا خودش بهم قول داد دیگه ...

وآه دیوونه شدی برگردی که جون خودت و خانوادت رو بگیره گولش رو نخور

وزن اولیه ۶۱وزن فعلی ۵۷/۵وزن هدف ۵۵
وآه دیوونه شدی برگردی که جون خودت و خانوادت رو بگیره گولش رو نخور

اسمویل کنم برات  که میگه برگشت و کنار اومد

 عاشقترین زن 💚🌈 کیان مامانش  💋😍شاید ۳.۴ سال پیش هیچوقت فکر نمیکردم بخاطر اینکه کوچولوم تو بغلم آروغ بزنه     اشک شوق بریزم و بگم منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است چون برمی اید .....😍   میشه یه صلوات مهمونم کنید مشکلم حل شه مهربونا؟😍

اذن قلم دارم

این یعنی چی؟؟؟؟

 عاشقترین زن 💚🌈 کیان مامانش  💋😍شاید ۳.۴ سال پیش هیچوقت فکر نمیکردم بخاطر اینکه کوچولوم تو بغلم آروغ بزنه     اشک شوق بریزم و بگم منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است چون برمی اید .....😍   میشه یه صلوات مهمونم کنید مشکلم حل شه مهربونا؟😍

اذن قلم دارم

چقد ترسناک یعنی به هرکی دلشون بخواد قدرت میدن ؟ 

 عاشقترین زن 💚🌈 کیان مامانش  💋😍شاید ۳.۴ سال پیش هیچوقت فکر نمیکردم بخاطر اینکه کوچولوم تو بغلم آروغ بزنه     اشک شوق بریزم و بگم منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است چون برمی اید .....😍   میشه یه صلوات مهمونم کنید مشکلم حل شه مهربونا؟😍

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792