2777
2789
عنوان

ترسناکترین تجربه های ماوراییتونو بیاین بگین

| مشاهده متن کامل بحث + 6060 بازدید | 464 پست
:هیس:من متولد تهران و همیشه ساکن تهرانم اما پدربزرگ و مادربزرگ مادریم شمالی بودن . و مخصوصا تو زمان ...

بعدها از دهن مادرم شنیدم که برادر کوچیکمم هم این صداهارو شنیده. مدتی بعد هر شب ساعت ۳ نیمه شب دختر همسایه بالایی جیغهای کر کننده و وحشتناکی میکشید و بعد صدای پای اهل خونشون می اومد ک به سمت اطاقش دوان دوان میرفتند. طولی نکشید ک اختلاف و دعوا بین من و شوهرم که عقد کرده بودم و همچنین بین من و برادر بزرگم شروع شد. شوهرم کمتر خونمون می اومد و ارتباط و تماس کمتر و کمتر میشد. و با برادر بزرگم‌ در حد کتک کاری دعوا میکردم. و یک بار پدرم به جای اینکه طرف منو بگیره؛ طرفِ برادر بزرگمو گرفت و تو اون خونه برای اولین بار در عمرم بابام دستشو روم دراز کرد و کتکی خوردم ازش. مدتی گذشت من و همسر عقدی (منظورم اینه ک عقد بودم، هنوز عروسی نگرفته بودیم، و ساکن منزل پدرم بودم هنوز چون هنوز عروسی نگرفته بودیم) به طرز غیر قابل باوری از هم جدا شدیم . من شکسته و پریشون شده بودم . یه شب که پدر و مادر و برادر کوچیکم شمال بودن، یکی از دخترهای فامیل به نام آرزو اومد پیشم. البته داداش بزرگمم خونه پیشمون بود. سر شب من یه کمی قرآن خونده بودم، آرزو میخواست بخوابه رفت روی تختِ من، برق روشن بود و من قرآن خوندم. وقتی تمام شد به آرزو گفتم برقو خاموش کن دیگه تموم شده، و خودم تشک انداختم روی زمین برای خواب، آرزو که کلید برق رو زد اصلا مثل اینکه لامپ منفجر شده باشه !! با یه صدای بوم انگاری که لامپ ترکید !! من گفتم‌چی بود ؟!! آرزو دوباره کلید برقو زد ک ببینه چی بودش اما لامپ سوخته بود انگاری و روشن نشد دیگه. بجز اون لامپ ک از لوستر سقف آویزون بود، یه لامپ دیواری کم نور هم روی دیوارم نصب بود که گفتیم ولش کن بگیریم بخوابیم نصفه شبه لازم نداریم.


 عاشقترین زن 💚🌈 کیان مامانش  💋😍شاید ۳.۴ سال پیش هیچوقت فکر نمیکردم بخاطر اینکه کوچولوم تو بغلم آروغ بزنه     اشک شوق بریزم و بگم منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است چون برمی اید .....😍   میشه یه صلوات مهمونم کنید مشکلم حل شه مهربونا؟😍

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

دانش آموزامون تو مدرسه یکیو از رو زمین بلن کرده بودن

یعنی چی

 خدایا به خداوندی خودت قسم بریدم دیگه مارو ازاین کابوس نجات بده توراجان ابوالفضل (ع) مارو ازاینجانجات بده برگردون شهرخودمون😭😭😭😭😭😭😭😭توروخدا دعام کنید یاکاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین(ع)😭مجنون حسینم ★مدیون ابوالفضل♥حقا که ابوالفضل العباس باب الحوائج♥صبح غلام عباسی شب غلامو شاه میکنه♥ ★★★زهرا نگاه میکنه کی عباس روصدامیکنه؟ حاجتش رو به حرمت عباس روا میکنه♥صل الله علیک یافاطمه(س)   یاالله یا رَحمنُ یا رحیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثبِّت قَلبِی عَلی دِینکَ♥الهی یا فاطر بحق حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عجل لولیک الفرج  السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع) امام رضای رئوف و مهربون♥خدایاشکرت♥

یعنی کاملا شبیه انسان بود ولی جن بود??

از عکس پروفایلت ی لحظه ترسیدم😐

  چراغ ظلم ظالم تا ابد هرگز نمیسوزد... اگر سوزد...شبی‌سوزد، شبی دیگر نمی‌سوزد.بزنی...نتونه بزنه، می‌زنه...!
پس براهمین ک ائمه میگن نیمه ماه رابطه برقرارنکنیدبرابچه دارشدن؟

کاملا درسته می‌گفت قبلاً که آزاد بودم خیلی دوست داشتم تو رابطه انسانها شریک بشم و لذت ببرم

ما به آزمون و خطا استادیم استتتتتتتاد
سر بسته میگم یه شب خواب بودم نیمه های شب احساس کردم دستم خواب رفته بیدار شدم دیدم یه نفر روی دستم خو ...

تا الان داشتم داستان استارتر میخوندم .الان داستان شمارو شروع میکنم .فقط خدا کنه امشب سکته نکنم .

وزن اولیه ۶۱وزن فعلی ۵۷/۵وزن هدف ۵۵
بعدها از دهن مادرم شنیدم که برادر کوچیکمم هم این صداهارو شنیده. مدتی بعد هر شب ساعت ۳ نیمه شب دختر ه ...

"هیس:
من روی زمین و آرزو رو تخت من خواب رفتیم نمیدونم چقدر از خوابیدنمون گذشته بود که متوجه شدم یه کَسی تو کشوی پایینِ تخت داره داره دنبال یه چیزی میگرده. نگاهش کردم سفید و زیبا بود اما مو روی سرش نداشت. صورت گرد و خوشکلی داشتش. اما اصلا بدنش رو ندیدم من. بهش گفتم تو کی هستی ؟ چکار داری میکنی اینجا توی اطاقم ؟!! و اون عین جملات منو تکرار کرد و میگفت تو کی هستی ؟!! تو داری چکار میکنی اینجا اطاق من هست ، یه مرتبه نمیدونم چی شد که من از اعماق وجودم شروع کردم به جیغ زدنهای وحشتناک پشت سرهم جیغهایی باور نکردنی و کر کننده ، و اون باز هم عدای منو در میاورد و به حالت مسخره ای که بخواد عدای منو دربیاره جیغ میزد و فرار میکرد و کلا نیست شد رفت. آرزو بدبخت هی پشت سرهم اسم من رو صدا میکرد ولی ترسیده بود ک بهم دست بزنه، این لامپ دیواری ک رو دیوار اطاق بود رو روشن کرد و من تازه به خودم اومده بودم ، عجیب بود که نه اونجا بودم که سرشب خوابیده بودم و نه نزدیک کشوی تختم که این حوادث برام اتفاق افتاده بود و کلا تو یه قسمت دیگه اطاق به حالت نسشته بودم !!!! آرزو هی پشت سرهم میگفت نترس منم !! نترس منم آرزو ، بعد برام تعریف کرد ک نصفه شبی صدای تلویزیون با صدای خیلی بلند شنیده بود ، جوری که خیال کرده بود داداشم تو سالن مشغول تلویزیون دیدن هس ! میگه از جاش بلند شد ک بره به داداشم بگه تلویزیونو خاموش کنه ، ولی وقتی میره تو سالن میبینه سوت و کوره و برادرم کامل خوابیده و تلویزیونی روشن نیست، میگه وقتی داشتم برمیگشتم تو اطاق تو داشتی اونطوری جیغ میزدی ، ک چون همه جا تاریک بود فکر کردم شاید حس کردی یکی نزدیک در اطاقه که جیغ میزدی و فکر کردی دزد اومده !! میگه بخاطر همین هی میگفتم منم منم آرزوعم !
و داداش بزرگترمم که کلا اونشب هیچی نفهمید و قشنگ تا صبح خواب بود و هیچی نه دیده بود و نه متوجه شده بودش 🤦‍♀

 عاشقترین زن 💚🌈 کیان مامانش  💋😍شاید ۳.۴ سال پیش هیچوقت فکر نمیکردم بخاطر اینکه کوچولوم تو بغلم آروغ بزنه     اشک شوق بریزم و بگم منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است چون برمی اید .....😍   میشه یه صلوات مهمونم کنید مشکلم حل شه مهربونا؟😍

تا الان داشتم داستان استارتر میخوندم .الان داستان شمارو شروع میکنم .فقط خدا کنه امشب سکته نکنم .

من خودم نصف بیشترو میخوام صبح بخونم 😂

 عاشقترین زن 💚🌈 کیان مامانش  💋😍شاید ۳.۴ سال پیش هیچوقت فکر نمیکردم بخاطر اینکه کوچولوم تو بغلم آروغ بزنه     اشک شوق بریزم و بگم منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است چون برمی اید .....😍   میشه یه صلوات مهمونم کنید مشکلم حل شه مهربونا؟😍

بنظرم از اینه که دیگه اونجا نخواب دختر

چرا اخه .... لباسمو گذاشتم رو تخت بیام بپوشم هر چی گشتم نبود، ی لباس دیگه برداشتم اومدم دیدم رو تخته، از اتاق خیلی حس خوبی نمیگیرم در کل .......

خسته از جهان آدمها، می روم درخت برگردم🕊
از عکس پروفایلت ی لحظه ترسیدم😐

من هنوزم میترسممم

 عاشقترین زن 💚🌈 کیان مامانش  💋😍شاید ۳.۴ سال پیش هیچوقت فکر نمیکردم بخاطر اینکه کوچولوم تو بغلم آروغ بزنه     اشک شوق بریزم و بگم منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است چون برمی اید .....😍   میشه یه صلوات مهمونم کنید مشکلم حل شه مهربونا؟😍

الله اکبر دوست داری بفرستم بیاد جات تا ثابت بشه بهت. فقط بگم به مسئولیت خودت

نه  من دوست ندارم ولی اینکه قدرت بدن به انسان بران خیلی عجیبه 

 عاشقترین زن 💚🌈 کیان مامانش  💋😍شاید ۳.۴ سال پیش هیچوقت فکر نمیکردم بخاطر اینکه کوچولوم تو بغلم آروغ بزنه     اشک شوق بریزم و بگم منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است چون برمی اید .....😍   میشه یه صلوات مهمونم کنید مشکلم حل شه مهربونا؟😍

تا الان داشتم داستان استارتر میخوندم .الان داستان شمارو شروع میکنم .فقط خدا کنه امشب سکته نکنم .

مال من داستان نیست خواهشاً امشب نخون

ما به آزمون و خطا استادیم استتتتتتتاد
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792