یه جوری ری.د بهم که دلم صاف نمیشه بخدا بقیشون هم با خنده نگاه بحث ما میکردن منم هیچی نگفتم احترام گذاشتم که پس فردا روی داماد توی روشون وا نشه حیف لیاقت ندارن😏😏
من چه میدونم اونم دلش میخواست با ذوق گفت فکر خوبیه با ماشین ما بریم زود بیایم ، مامانم سرخود درستش کرد تهش گفتم خب تو آشپزخونه نیا تو دست و بالی نمیخواد درست کنی