درسته از خانوادش جدا شدیم ولی از خونشون به خونمون راهه و مامانش وقت و بی وقت به بهونه دیدن دخترم سرزده وارد خونه میشه و اصلا حریم منو حفظ نمیکنه و منم نمیتونم چیزی بهش بگم هرچی ام ناراحتیمو تو صورتم نشون میدم به هیچ جاش نیس.
شهرشون یه شهر خیلی کوچیکه که همه همو میشناسن هیچ جا نمیشه رفت و منم مدام تنها تو خونه ام
حالا برگشتیم اومدیم خونمون ۳ هفتس اومدیم یه کلمه باهام حرف نزده جای خوابشو جدا کرده و بی احترامی میکنه بهم. خونه مامانمم رفتیم اصلا با خانوادم خوب نیس همیشه توهم اینو داره که خونوادم تو زندگیمون دخالت میکنن ولی بخدا هیچوقت اینطور نبوده
خودش هوای خانوادشو حسابی داره ولی یجوری رفتار میکنه انگار من کسیو ندارم و خونوادمو باید بزارم کنار