شوهر من ۹۰ درصد خاطرات بچگی دید زدن زیر دامن هم سن و سالهاش تو کوچه بوده
فامیل هستیم باهم بزرگ شدیم 😂تو کوچه با بچها بازی میکردیم اوه خیلی خاطره داریم عروسکمو پرت می‌کرد هوا میگفت مامانش بگیرش 😂منم با چادر سفیدم گریه میکردم میگفتم بچمو بده😭😂
من ازدواج کردم.جاریم گفت .گفتیم فلانی زن بگیره زنشو میخوره.از بس شوهرم شر بوده.
شوهرمن گف از توی کوچه ترقه انداخته توی لوله بخاری همسایه.همه جمع بودن قالی میبافن
بقیشو خودتون تصورکنین
یکی از دوستاش پدرش دفتر دار بوده در دوران دبیرستان. اقا اینا یه اکیپ چهار نفره بودن با همون پسره کلیدو میدزدن .
مدرسشون شبانه روزی بوده یعنی خوابگاه میموندن . بعد از مدرسه میرن سوالات اخر ترمو از دفتر میدزدن . سوال امتحانی با پاسخنامه.اونم فیزیک و شیمی 😂 میارن میخونن فرداش میرن امتحان داشتن میدن قبول میشن با نمره بالا .میکف نفر اول کلاس تو سوالا مونده بود🤣🤣🤣
مرداد کلا برا زنشون خالی زیاد میبندن
شوهرم شر بوده در این حد بگم که ی بار با زنجیر بستنش به درخت کنار خونشون حساب کن دستش عاصی بودن الان هرکسی بچه مو میبینن میگه یکی مثل خودش انداخته تو گردنش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز