بیاین از خاطرات بچگی شوهرتون تعریف کنید صفحه 3

مدیر

عضویت: 1403/09/21

تعداد پست: 167

شوهرم میگه وقتی کوچیک بودم خیلی دعوایی بودم بچه ها که با سنگ بازی میکردن منم سرمو میبردم که سنگها از طرفشون بخوره تو سرم بدشم چنان دعوایی میکردم همشون می زد م یه بارم میگه داشتم برای خودم خونه میساختم با سنگ بدش عمه ام اومده بریم خونه منم نرفتم عمم گرفته خونمو خراب کرده منم با سنگ زدم تو سرش ،سرشم شکست 😁😁😁

امروز

09:58

2 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

قلبی،،ارام

مدیر استارتر

عضویت: 1403/09/21

تعداد پست: 167

یکی از دوستاش پدرش دفتر دار بوده در دوران دبیرستان. اقا اینا یه اکیپ چهار نفره بودن با همون پسره کل ...

🤣🤣🤣

1403/09/24

10:10

1 نفر لایک کرده اند ...

mahsa1993

عضویت: 1396/10/18

تعداد پست: 1660

بخاری ترکید؟!

نه🤣🤔

جیغ و سروصدا

لااااااایک ننننکنییید لدفن

1403/09/24

10:10

1 نفر لایک کرده اند ...

مامان الهام

بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

[_فاطمه_]

عضویت: 1389/12/12

تعداد پست: 10418

استاتر خوشبحالت که حوصله ی زدن چنین تاپیک هایی داری

1403/09/24

10:10

2 نفر لایک کرده اند ...

yasilove

عضویت: 1398/02/31

تعداد پست: 5167

بچه مثبت بوده همش درس و اینا 🤓

تا قبل دانشگاه اصلا دوست دخترم نداشته بنده خدا

متأهل 💍 همسر آقای مهندس 👷‍♂️ دانشجو حسابداری 👩‍🎓 کاش تو اینجا بودی 💔

1403/09/24

10:10

2 نفر لایک کرده اند ...

dokhtarjonhhhggfddff

عضویت: 1402/11/11

تعداد پست: 4226

نه🤣🤔جیغ و سروصدا

اها گفتم شاید ترکید باشه خخخ

1403/09/24

10:11

1 نفر لایک کرده اند ...

rshid

عضویت: 1402/01/08

تعداد پست: 10020

شوهرمن گف از توی کوچه ترقه انداخته توی لوله بخاری همسایه.همه جمع بودن قالی میبافنبقیشو خودتون تصورکن ...

یا خدا زن ها جیغ شون اومد تو ذهنم پسرم اون روز نوشته برگشت از تفنگ ترقه ها دستش ی دفعه زد زن ی جیغی کشید رنگش سفید گچ شد من سکته کردم

1403/09/24

10:12

0 نفر لایک کرده اند ...

مهربون٧٣

عضویت: 1396/09/25

تعداد پست: 14080

شوهرم میگه ۴،۵ ساله بودن

تنها میشن تو فرصتی مناسب ، تصمیم میگیرن با دختر عمه ش ، همدیگرو دید بزنن

شوهرم میکشه پایین و دختر عمش کامل فیض میبره ، و تعجب میکنه این چیه اویزونه و اینا

دختر عمشم میکشه پایین، شوهرمم منتظر یه چیز اویزون بوده که چیزی نصیبش نمیشه و ناکام میمونه و سریع میکشه بالا 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

1403/09/24

10:12

0 نفر لایک کرده اند ...

chickoo

عضویت: 1402/09/27

تعداد پست: 1127

همینقدر بگم که گربه گرفته بود انداخته بود تو کتری بزرگ با دوستش برده بودن گذاشته بودن رو آتیش ک ببین ...

روانیه شوهرت بدبخت گربه 😒😒

1403/09/24

10:13

2 نفر لایک کرده اند ...

پاستیل_شکری

عضویت: 1401/12/11

تعداد پست: 33254

چه باحال 😍😍🥰 بازم بگو

😍😂 خیلی زیادن مثلا اون زمان من پول نداشتم همراه بچها ازین بستنی یخی لیوانیا قدیم بخرم اون برام میخرید منم تعارف میکردم نننه نمیخوام من دوست ندارم😂خیلی خاطره داریم یه بار یه چیزی رو شکوندم گذاشتم تقصیر اون خودم یه گوشه مظلومانه نشستم🥺اونو دعوا میکردن ظالمانه نگاهش میکردم😈😂

خونه ی ما دورِ دوره ، پشت کوه‌های صبوره پشت دَشتای طلایی پشت صحراهای خالی خونه ی ماست اونورِ آب اونورِ موجهای بی تاب پشت جنگلای سروه توی رویاست،توی یه خواب،پشت اقیانوسِ آبی پشت باغای گلابی اونور باغای انگور پشت کندوهای زنبور خونه ما پشت ابرهاست اونور دلتنگیِ ماست تهِ جاده های خیسه پشت بارون پشت دریاست💖💖💖💖💖💖💖بودنت هنوز مثل بارونه تازه و خنک و ناز و آرومه حتی الان از پشت این دیوار که ساختن تا دوستت نداشته باشم اَتل و متل بهار بیرونه مرغابی تو باغش میخونه باغ من سرده همه ی گلاش پژمرده دونه دونه بارون بارونه...بارون بارونه...بارون بارونه...بارون بارونه دلم تنگه پرتقال من گلپر سبزه قلب زار من منو ببخش از برای تو هرچی که بخوای میارم اَتل و متل نازنین دل زندگی خوب و مهربونه عطر و بوش همین غم و شادیه کوچیک و بزرگمونه.💖