بیاید حسم بهتون رو با یه عکس بهتون نشون بدم☺️ صفحه 3

مدیر استارتر

عضویت: 1398/01/20

تعداد پست: 24615

من

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

1403/09/23

|

03:38

مامانی۱۲۳

عضویت: 1397/01/23

تعداد پست: 13314

چرا حالا حامله ست🤯🤯

یادداشت

بچه کوچیکم یه سالشه

می دونی رفیق؟ انتظار نداشته باش خدا نیمه ی خالی لیوانت رو پر کنه،وقتی نیمه ای که بهت داده رو، ندیدی! خدا تو قرآن نگفته اگه شکر کنی نعمتت رو زیاد می کنم! گفته اگر شکر کنید شمارو بزرگ میکنم! آره راست میگه! باران رحمت الهی همیشه می باره این ظرف ماست که بزرگ و کوچیک میشه! اگه خدا ظرفت رو بزرگ کنه چقدددر خوب میشه؟؟ میتونی وقتی زیر بارون بودی، بیشتر از قطرات زیبای باران بهره ببری....آره رفیق جان چند بار اتفاق افتاده ۹۹تا خدا بهت داده زوم کردی به اون یدونه ای که نداشتی؟؟ گفتی چقدر بدبختی؟؟ میدونی اگه نعمتات رو نبینی کم کم از دستشون میدی؟اصلا بگو ببینم چند مرتبه خدارو باتمام وجود به خاطر همین نعمتایی که پیش پاافتاده میدونی شکر کردی؟؟اصلا میدونی اجر شکر در برابر نعمت بیشتر از صبر بر بلاست؟ عزیزم دست از بد دیدن و کم و کاستی دیدن بردار، بزرگ کن ظرفت رو، خدای ما خدای فراوانی ها و نعمت هاست........................ای عهده دار مردم بی دست و پاحسین....

1403/09/23

|

03:39

مدیر استارتر

عضویت: 1398/01/20

تعداد پست: 24615

من

بین این دو تا نتونستم انتخاب کنم

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

1403/09/23

|

03:40

2 نفر لایک کرده اند ...

مدیر استارتر

عضویت: 1398/01/20

تعداد پست: 24615

من

شما

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

1403/09/23

|

03:41

مدیر استارتر

عضویت: 1398/01/20

تعداد پست: 24615

چرا حالا حامله ست🤯🤯یادداشتبچه کوچیکم یه سالشه

باور کنین اصلا حاملگیشو ندیدم

خب عوض کنیم

این شما

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

1403/09/23

|

03:43

kunjed

عضویت: 1403/07/16

تعداد پست: 11

بین این دو تا نتونستم انتخاب کنم

وااای دختر باورم نمیشه! دقیقا ین روزا تو همین دوتا شرایطم و دختره چقد سبکش مث منه

حتی اون کاغذ باریک لای ورق کتاب

1403/09/23

|

03:49

مدیر استارتر

عضویت: 1398/01/20

تعداد پست: 24615

وااای دختر باورم نمیشه! دقیقا ین روزا تو همین دوتا شرایطم و دختره چقد سبکش مث منه حتی اون کاغذ باریک ...

جدی؟😃 خوشحالم پس

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

1403/09/23

|

03:50

sogol1378

عضویت: 1401/11/17

تعداد پست: 6109

من

1403/09/23

|

03:51

قهوه_جون_۲۳

عضویت: 1403/09/13

تعداد پست: 530

بین این دو تا نتونستم انتخاب کنم

وای خیلی خوووب بود مرسی الهام مهربون و زیبا

خوشحالم کردی😋😘

1403/09/23

|

03:57

مدیر استارتر

عضویت: 1398/01/20

تعداد پست: 24615

من

شما

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

1403/09/23

|

03:57

مدیر استارتر

عضویت: 1398/01/20

تعداد پست: 24615

وای خیلی خوووب بود مرسی الهام مهربون و زیبا خوشحالم کردی😋😘

خواهش میکنم عزیزکم

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

1403/09/23

|

03:57

____kity

عضویت: 1399/12/06

تعداد پست: 386

من من منم بگید

1403/09/23

|

18:22

مدیر استارتر

عضویت: 1398/01/20

تعداد پست: 24615

من من منم بگید

شما

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

1403/09/23

|

18:29

____kity

عضویت: 1399/12/06

تعداد پست: 386

شما

وایی چه باحال☻

1403/09/23

|

18:30