دلم میسوزه دبگه لعنتی
خوشبختانه از لحاظ لباس نیاز ندارم فعلا اونقدر لباسای نپوشیده دارم ک ب فکر خرید نباشم قبل زمین خوردنمون هرروز لباس و لوازم ارایش و ادکلن میخریدم هنوز تموم شدن کتونی اینام دارن خواهراش بااینکه هرروز خرید میکنن باز از من قرض میگیرن
کلاسم از باشگاه شروع میکنم ک پایین خونس بعد کلاسای دیگه رو میندازم وسط
دیروز بارونی پوشیده بودم تاحالا تنم نکر ه بودم مامانش گفت ا این کدوم لباسته خندم گرفته بود حسودیش میشه اخه گفتم انقد برام لباس خریده ک هنوز تنوع دارم گفت اهان بد بگو بده بندازش بیرون
گفتم چون تونه بابام زباد خرید میکردم اینم باید ادامه میداد دیگه نمیشد ک
دیروز پسرم ب دخترم گفت دهنتو ببند بیشعور خانم گفتم ی بار دیگه بشنوم من میدونمو تو مادر شوهرم گفت بااین چیکار داری گفتم حرف بد زد خندید گفت اره پسرم پسرم اینه ها گفتم پسرم خیلیم ماهه حدو مرزای من فرق داره حرفی ک پسر من زد از نظر بقیه حرف خوبه لال شد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز