از خاطرات بی پولیت بگو

مامانم میگه رفته بودیم شهربازی من دلم میخواست سوار وسایل بشم هیچی پول نداشتن بهم گفتن پول نداریم گفتم عیبی نداره بجاش به بچه‌ها نگاه میکنم اون موقع ۳ سالم بود.

مامانم میگن اونموقع که تو به بچه‌ها با حسرت نگاه میکردی برای  از ته دل، دلم شکست

همون موقع نگهبان میاد و آشنا در میاد و منو مجانی سوار وسایل میکنه.

باحال گفتی 😅

اینکه دوستام اتاق شخصی داشتن. اینکه خانوادگی میرفتن مسافرت. اینکه هیچوقت کلاه پنکه‌دار نخریدن برام(خیلی خنده داره ولی دلم میخواستش واقعاااا😂). دلم کلاس گیتار میخواست و میخواد. 

منی ک از بچگی تا الان بی پدر بزرگ شدم طلاق گرفتم نخوردم نپوشیدم کار کردم میکنم تو خونه ها نظافت پاس خرج بچه هام ته کفشم سوراخ شده ندارم بچم ماشین اسباب بازی میخواد ندارم یه گوشی ده ساله دارم دلم خوش میام نی نی سایت میخونم

چند روز پیش پول لازم بودم از قلک پسرم برداشتم بچم گفت چیکا میکنی گفتم قلبتو پاره میکنم برم قلک نو بخرم 

آخرش رفتم قلک خریدم ولی اون 300 تومن رو دلم سنگینی میکنه😔کاش بشه زود برگردونم از شیر سگ حرومتر میدونم 😂😂

عزیزدلم🫂❤️

الهی که سفرش بی خطر باشه 

کاش اسم منم بگی دعام کنه

کوچیک که بودم عروسک نداشتم.  خواهرزاده م از من سه سال کوچکتر بود و عروسک سخنگو داشت. منم روی کاغذ یه دختر کشیدم و با قیچی دور عکس رو بریدم و مثلا اون نقاشی  شد عروسک من

از کودکیم مشکل خشتک داشتم همیشه پاره بود و میدوختمش 

مشکل نداشتن چتر توی بارون مثل موش اب کشیده بودم 

بابام رفته بود سفر کاری نبود پول خرجیمون تموم شده بود  من و مادرم بودیم چیزی نداشتیم بخوریم مادرم زرشک و کشمشو تفت داد با نون خوردیم 

من تو تمام دوران کودکیم فقط یه دونه عروسک داشتم...‌اونم چون دخترخالم این عروسک و خریده بود منم کلی گریه کردم که عروسک میخوام برام خریدن....بعد هم هیچوقت باهاش بازی نکردم....چون میترسیدم خراب بشه...دورش یه نایلون کشیده بودم گذاشتمش بالا طاقچه...هنوزم عروسکم رو دارم بعد سی سال

دوم راهنمایی بودم پدرم ب مشکل مالی برخورد 

حدود یکماه خورد خوارکمون ب صفر رسید 

تو مدرسه بچه ها خوراکی داشتن من نداشتم دوستام گفتن چرا خوراکی نمیاری 

گفتم روزه ام 😆

اسمت چیه ؟

الهی عزیزم

منم اوضام جالب نی ب همین جا دلم خوشه 

عمو فردوس چیه 

فدات