چند روز پیش دوستش با زنش بحث کردن و زنش زنگ زد به من و گریه و گف بیا پیشم منم سریع رفتم و تا چند ساعت اونجا بودم بش دلداری میدادم. حقیقتش حق با شوهرش بود و شوهرش مث پروانه دورش میچرخه و توقعات خانوم یکم بالا بود. اومدیم خونه خودم شوهرم یکم راجبشون حرف زدیم ک شوهرم گف بسه دیگه خودشون زن شوهرن بی خیال منم ساکت شدم بعد روم زوم کرد میگف داری به چ فک میکنی یعنی نمیخاست حتی تو ذهنم بهشون فک کنم . گفتم چته تو گف دوس ندارم زنم براشون دلسوزی کنه و اینا.عجیب بود برام .. دو سه روز گذشت و دیشب از کارش و همین دوستش حرف میزد گفتم راستی خبر نداری اشتی کردن بینشون حل شد .. دیدم سریع بهم ریخت گف ول کن دیگه تو چرا اصلا بهشون فک میکنی زن شوهر دعوا کنن ابلهان باور کنن ..بغض کردم. اخه یه سوال چرا باید ایقد شوهرمو بهم بریزه ..بعد ما ک دخالت نمیکنیم چون خودشون زنگ زدن و رفتیم و پادر میونی کردیم مطمئنا بعدش کنجکاو میشیم چکار کردن باهم حل کردن یا ن و .. عجیب نیس رفتار شوهرم؟ ایقد تو خانواده هامون بین زن شوهر بحث اومد و راجبشون خرف زدیم و عادی بود .. ولی رو اینا حساسبتش برا چیه
شاید میترسه توقعات اون زن رو تو تاثیر بذاره
اره یکم عجیبه
شاید دوستش بهش گفته دخالت نکنه ناراحت شده
عزیزم فقط نمیخوان ک شما درگیرش بشی و بهش فک کنی و گرمه دلیل دیک ای نمیتونه داشته باشه و به فکر شماست 🤗چون قطعا نمیخوان ک شما فکرتو با موضوع اونا مشغول کنی
حق داره بنظرم.ول کن
نظرخودت دراین مورد چیست.چی به فکرت میرسه
فقط اونجا که به فکر کردنتم کار داره😂😂
شاید میخواد بهش اهمیت بدی
ماکه نمی دونیم ولی اقایون همینجورن من تودوتابحث یه حرف درباره ی مادرش زدم که تندی کرد
اون خانوم چرا باید به شما زنگ بزنه
شوهر منم اینطوره منم اینطوریم مشابه شرایطت پیش اومد برای ما بقدری دیگ ذهنن خسته بود و می‌دیدم سر و تهش باید زن و شوهر خودشون حل کنن و بلاخره اوکی میشن کلا دوطرفه دوست نداشتیم در موردشون یک کلمه هم حرف بزنیم اعصاب نمی‌کشه آدم بخواد در مورد مشکل و بچه بازی کسی حرف بزنه
شاید شما نمیدونید ولی اولویت یک زن شوهر باید خودشون‌باشن نه هیج بنی بشری دیگه ای
اینو فهمیدم
کلا آقایون از وارد شدن به جزئیات بیزارن و از کش دادن موضوعی