از پارساله باهاش قهرم قبلا یروز در میون راه پله ها رو از بالا تا پایین در کوچه تمیز میکردم اخه من طبقه سومم اون دوم....
الان نمیکنم ده روز یبار هفته ای یبار تمیز میکنم . اینم بگم جاریم با اینکه رفت آمد زیادی بالا پشتبوم داره یبارم تمیز نکرده و نمیکنه ....
دعوامونم سر بچه هامون بود سر بچه ام داد بیداد کرد فهشش داد سر اینکه دخترم با پسرش سر اسباببازی دعواشون شده بود .
منم با آرامش بهش گفتم چرا زورتو به بچه نشون میدی مگه همسن سال دخترمی بجایه اینکه بین بچه ها صلح بر قرار کنی بدتر دعواشون میندازی از هم کینه داشته باشن......
خانمم قبول نکرد شروع کرد داد بیدا فهش کاری ....
منم از پارساله باهاش حرف نمیزنم چون اولین بارش نبود اینجوری موجی میشد قبلا چند بار اینجوری کرد اشتی کردم
ولی اینسری خسته شدم دلمم واقعا شکسته ..... چون آدمیه منطق سرش نمیشه و دوست داره همه چیو با زور سلیطه بازی جلو ببره
حالا خانمم باهام لج کرده دم به دقیقه درو محکم میکوبه خونه ما بالا میلرزه هیچکسم هیچی بهش نمیگه بخدا شیشه هامون میلرزه این درو میکوبه..... تا منو میبینه راه پله خودمو تمیز میکنم میاد با دمپایی هایه خیس گلیش رد میشه دوباره کثیف میکنه
اصلا نمیخام باهاش دهن به دهن بشم دعوا کنم ولی خیلی حرص میخورم از کاراش هر وقت دعوا میکنم باهاش تا یه ماه بیشتر اعصابم خورده ولی اون اینهو خیالش نیست