چی بگم والا
رگه ترک دارم، از ترک کلاسمون ، نه به خاطر تیپ و قیافه ی نداشتش ، بلکه بخواطر هم خون بودن خوشم می یومد
همیشه دوست داشتم ازش از روستای پدربزرگم بپرسم ببینم فامیلامون رو میشناسه یا نه ، در همین حد نه بیشتر
ولی حماقت کردم ، ادای یکی از استاد هارو در آوردم فقط یک کلمه ی (ایش )بود ولی فرداش هرجااا رد میشدم میشنیدم پسرا در باره ی من حرف میزدند😓چون به تیم این اداها نمی خورد
پسره هم مثل سایه افتاد دنبالم
منم خجالتی و سر سنگین...
طفلی زرنگ بود ، ولی همون ترم مشروط شد و ترم بعد هم بر نداشت ، از بچه ها خداحافظی کرد و با سال پایینی ها کلاس برداشت
هنوز عذاب وجدان دارم که چقدر احمق بودم با این شیطنت هام