2777
2789
عنوان

کیا توی بارداریشون باهاشون بد رفتار شده

| مشاهده متن کامل بحث + 254 بازدید | 47 پست

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



چقدر بی درک نیاد خونه باباش کجا بره .زمین گرده خودتم تو اون شرایط قرار میگیری

عزیزم بله خونه پدرشه ولی یروز دوروز ی ماه ی سال چقدر اخه

خونه پدر منم بود

بچه اولش از وقتی زایمان کرد خونه ما بود تا ۳ سال بخدا اصن نرفت خونش به بهونه کار شوهرش

الان ۳ سال بود خونه ما بود منم کنکوری بودم پس اینده من چی

من مشکلم با خواهرم از بچگی بود که بداخلاق بود و همه دوران زندگیمو سیاه کرده بود نمیتونستم بپذیرمش

آره فک کنین تمام کارای پزشکی رو خودم تک و تنها انجام دادم بدون هیچ همراهیحتی نمیتونستم بهش ی پیام بد ...

منم اکثرا تنها بودم شوهرم نبود سرکار بود جواب تماسمم بزور میداد اما گه گاهی با پدرشوهرم میرفتم

طفلی ابجیت 💔💔

عزیزم خواهر من طفلی نبود 

انقدر بدرفتاری کرد باهام نفرین کرد جلو چشم همه باهام دعوا کرد که از چشمم افتاد

منم کنکوری بودم از اول زایمانش خونه ما بود ۳ سال 

من طفلی نبودم؟

فک کنین از هیچی من خبر نداشت هیچکسم همرام نبود فقط خودم کلا ی آدم دیگه شده بود اصلا جواب پیامامم نم ...

من رفتارای خانواده همسرمو ودخالتاشونو بعد زایمانم هرگز فراموش نمیکنم ما رو تا پای طلاق بردن به ولله.

منم دعا میکنم مادر شوهرم عمل اینا بشه مثل خودش رفتار کنم زنیکه کثافتو

من اون موقع فهمیدم پسرش معتاده ولی اون کاسه کوزرو سر من میشکست میگفت بهش اهمیت نمیدی.عصبیش کردی

درصورتی که اون نسبت به من بی تفاوت بود

مارا جز خیالی آرام،طلبی نیست زدنیا...🌱🌱

همسرم خیلی مهربون بود و صبور ،ولی سر پسرم ک بارداری اخرم بود کلا از این رو ب اون رو شد،ک من بهش حق میدم اخه دو تا دخترام بودن یکیشون هفت ساله یکیشون 3ساله منم بارداریام داغونم روزی بیست بار بالا میاوردم وهمش جنازه رو تخت انداخته بودم و هر شبم باید میرفتم بیمارستان سروم میزدم توی اون چند ماه باید از سر کار میومد شب غذا درست میکرد تمیز کاری میکرد منو میبرد سروم میزدم دکتر میبردم ،فشار روانی زیادی روش بود به این خاطر خیلی عصبی شده بود و چند بار سرم داد و فریاد کرد و یکی دو بار هم دعوا شدید شد،کلا غر غرو شده بود با اینکه قبلا اینطور نبود و این اخلاقش تا چند سال روش موند و دائم غر میزد ولی کارایی ک توی بارداری باهام کرد رو فراموش نکردم و از دستش ناراحتم هنوز ،تا یکسری بهش گفتم ب خودت بیا خجالت بکش خودتو از چشمم انداختی چرا ایقد غر میزنی بس کن حالمو بهم زدی دیگه ،من تحملم داره تموم میشه حتی ب این فکر میکنم ازت جدا شم ،کمی ب خودش اومد و خداروشککر اخلاقش بهتر شد نسبتا ولی نه ب خوبی قبل ،ولی قابل تحمله 

عزیزم خواهر من طفلی نبود انقدر بدرفتاری کرد باهام نفرین کرد جلو چشم همه باهام دعوا کرد که از چشمم اف ...

چی بگم گلم منک شرایط کامل شما رو نمیدونم..فقط میدونم زن باردار واقعا کمک و توجه میخواد اما کل بارداریم تنها بودم مگر چند روزش واسه همین درک میکنم اونا ک میرن پیش خانوادشون البته ن مثل خواهر شما زیاد دیگ....

عزیزم بله خونه پدرشه ولی یروز دوروز ی ماه ی سال چقدر اخهخونه پدر منم بودبچه اولش از وقتی زایمان کرد ...

شماهم حق داری به سهم خودت

ولی آدم تو بارداری خییییلی بی پناه میشه و محتاج خانواده.من الان شهر غریبم استراحت مطلقم هوس غذای مامانمو کردم بیشتر از همیشه بهشون نیاز دارم با اینکه ما کلا سالی یکی دوبار میریم ولی الان نبودنشون حس میشه برام

همسرم خیلی مهربون بود و صبور ،ولی سر پسرم ک بارداری اخرم بود کلا از این رو ب اون رو شد،ک من بهش حق م ...

شوهرتون خیلی مرده خدا نگهش داره براتون شوهر من عمرا شام بزاره یا ی لیوان بشوره حتی اگ رو ب موت باشم

چی بگم گلم منک شرایط کامل شما رو نمیدونم..فقط میدونم زن باردار واقعا کمک و توجه میخواد اما کل باردار ...

من هیچوقت الکی با کسی بد نمیشم بخدا قلبم تیکه تیکه اس از دستش

من توجه نمیکردم ولی خانوادم هواشو داشتن و دارن خیلیی

همسرم خیلی مهربون بود و صبور ،ولی سر پسرم ک بارداری اخرم بود کلا از این رو ب اون رو شد،ک من بهش حق م ...

خداروشکر از یه لحاظی کمک حالت بود

رفتاراش طبیعیه

من اون موقع حالش بد بود و به خونوادش چسبیده بود فک کن شبا پیش مادرش میخوابید

ماشین نداشت اون موقع با داداش و زن داداش و مادرش میرفتن بیرون و منی که باردار بودمو خونه جا میذاشتن حتی یه تعارفم نمیکردن همراشون برم

مارا جز خیالی آرام،طلبی نیست زدنیا...🌱🌱
خداروشکر از یه لحاظی کمک حالت بودرفتاراش طبیعیهمن اون موقع حالش بد بود و به خونوادش چسبیده بود فک کن ...

همسر من بعد زایمان افتضاح شده بود از افتضاح هم فراتر به حدی اذیت میکرد که حد نداشت.روزی صدبار به خانواده ش زنگ میزد میدونست من حساس شدم بعدا فهمیدم همه ش زیر سر پدرشوهرمه من گه ازش نمیگذرم خداهم نگذره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز