بعد بابام خواهرم میگن بیایم بخوابیم خونت
منم رو نموندم آب پاکی و ریختم رو دستشون گفتم نمیشه شما میاین اذیت میکنین مهمونی بیاین و برید خونتون برای خواب
خواهرم میاد با بابام دعوا داد میزنه پرخاشگره اصلا هم کمک نمیده بی درک و فهمه
بابام هم صدای تلویزیون و زیاد میکنه اذیت میکنه تازه بهم میگفت بچت زود بدنیا بیاد من بتونم بشینم خونه سیگار بکشم!
گفتم اون موقع هم نمیتونی بشینی پیش منو بچه سیگار بکشی باید بری بیرون
گفتم چطور دلت میاد آرزو میکنی بچم زودرس بشه که تو سیگار بکشی