بگیرن مادر همسرم اخرم نگرفتن.ما همینجوری رفتیم دیگه ی بار
الان من بخام برم خونم برای چی پاشن بیان؟؟؟؟نمیخام بیان.اانقدر تفاوت و تبعیض قائل شدن بین بچها و عروساش منم دلم نمیخاد پا بذارن خونم.حالا همسرم میگه ن باید بیاد از اول خونه زندگی برکت میگیره.این برکتی ک با اینا بیاد میخام نیاد هر چی میبینمش یاد بهترین لحظه های زندگیم ک تلخ کردن میفتم
حالا یکبار دعوت کن
و دیگه نه تا دعوت کنه
اصلا تا حالا بعد عقد دعوت نکرده پاگشا کنه یا خودتون رو دعوت نکردع اصلا؟
نمیشه که خونه پسرش نیاد.. شما هم گذشته رو کنکاش نکن. خودت رو مشغول کن کمتر بهشون فک کنی
فوقش یه شام میاد میخوره میره دیگه
حالا بزار بیان باور کن یه دعوایی با همسرت درست میشه همیشه بکوبه تو سرت،حوصله داری یه دعوت دیگه بزار بیان بخورن و برن
بعدش همسرت می‌خواد هزار بار تلافی کار نکرده رو سر خانوادت در بیاره
منم هنوز هیچکی پاگشا نکرده به غیر مامان خودم مادرشوهرم
بقیه که هیچ😒
بعد دوسال ،خیلیه
من چی که کلا پاگشا نکردن، گفتن رسم نداشتیم
عوضش مامانم با کلی فامیل شون دعوت کرد خونشون که بفهمن اینا رسم نیست ،احترام گذاشتنه، از خجالت نیومدن
جاری منم منو پاگشا نکرد🙂البته من سال ۹۰ ازدواج کردم ولی هیچوقت یادم نمیره ان شاءالله برادر شوهرکوچیکم ازدواج کنه بهترین مهمونی رو میدم به لطف خدا
خونه پسرشون نیان؟!
شما حق داری ناراحت باشی
ولی نمیشه که نیان
بزار بیان خونه تو که نمیخورن؛ میرن
یکبار دعوت کن درست پذیرایی کن
ولی دیگه صبر کن تا دعوت کنه.به شوهرت هم بگو
دعوت میکنم انتطار دارم دعوت کنن
اسی تاپیک قبلت خوندم شوهرت عروسی گرفت؟خونه گرفت؟
