سلام...حدودا چندماهی هست عقد هستیم...همسرم قبلا سربسته یه چیزهایی گفته بود که دخترداییش رو دوست داشته..امشب برای اولین بار دخترداییش اینا از تهران اومدن شهرما و شام خونه مادرشوهرم بودیم....چندباری سر سفره نگاهشون کردم دیدم دارن ب هم دیگه نگاه میکنن...یکبار هم امشب اشتباهی اسم منو صدا زد زهرا(اسم دخترداییش)....شما بودین چه واکنشی نشون میدادین؟؟
درضمن دختردایی هم تازگی ها متاهل شده و همسرش کاملا شوت بود انگار توی باغ نبود
لطفا نگید فقط طلاق که نمیشه واقعا..ممنونم
میشه برای حل شدن مشکلم یه صلوات بفرستید؟اگر فرستادی لایک کن تامنم برات بفرستم دوست خوب من
بنظرم اصلا به شوهرت نگو حساسش نکن .... فقط سرد باش دو روز زمان بده بعد تو لفافه بگو اگر روزی ادم بفهمه طرفش دلش جای دیگست باید جدا شه و گرنه خودش بی ارزش نیشه
یادت باشه تو این دنیا هیچ چیزی از هیچ کسی بعید نیست... اگر مادر شدی یادت نره اول تو باید شاد و قوی باشی تا بتونی شاد بزرگش کنی یک بچه از همون روز تولدش نگاهش به خنده های مادرشه نه رنگی بودن اتاقش... شوهر خدا نیست نون شبت گرو اون نیست پس از سر ناچاری کنارش نمون اگر حرمت گزار نیست .
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من راستش دقیق نمیدونم ولی خواهرای شوهرم میگفتن که اون موقع شوهر من تو قید و بند ازدواج نبوده و سر یه مشکلی پسرداییش و شوهرم باهم دعوامیکنن و قطع رابطه میکنن...چند وقت پیش مارو عروسی همین دختره دعوت کردن که من نرفتم ...فقط در همین حد میدونم
میشه برای حل شدن مشکلم یه صلوات بفرستید؟اگر فرستادی لایک کن تامنم برات بفرستم دوست خوب من
نمیدونی وقتی مامان بابامو میبینم چه دردی میکشم آخه ما دوتا دختریم از صفر خدشونو کشوندن بالا درس خوندیم بیکار موندیم الانم ازدواج که بشه طلاق این همه پاک بودن بدرد این دنیا نخورد