به شوهرتم توضيح نده
سرويس دهى رو بهشون قطع كن
و باهاشون سر سنگين باش ولى جلوى شوهرت مثل خودشون فيلم بازى كن
تازه عروسی ؟
ببین شوهر منم خیلی وابسته خانوادش بود ولی کاری کردن باهامون ک شوهرم سرد شد ازشون
هر عروسی بود قطع میکرد باهاشون ولی من باز بخاطر شوهرم رفت و امدمو دارم
شماهم اگ همش بگی ب شوهرت اینکارو کردن اونکارو کردن گارد میگیره اجازه بده خودش ببینه بی محلی هاشونو
اما اگ میبینه و قبول نداره از مشاور کمک بگیر
والا عروس ما خودش سرد بود کلا تمایلی به رابطه نداشت ما هم اصراری نداشتیم گفتیم هر جور راحتی
الان شما ببین بک هفته پیش پسرم مریض بود برادرم زنگ زد بهرحال زن داداشم فهمید پسرم مریضه
دو روز بعد خودش پیام داد که پسرت خوب شده فکرم پیشش مونده که من پاسخ دادم و تشکر کردم
۵ روز بعد جواب داده که مرسی
خب چون همیشه هستی میدونن محلت هم ندن باز میری سمتشون و برات شده وظیفه
شما زیادی دیگه خودتو قاطی کردی باهاشون بذار کنار شاید یه تکونی بخورن
کم کم شوهرت میبینه خودش متوجه میشه که حق با کی بوده
بخدا من اینجوری نیستم
خیلی مهربون بودم باهاشون
انگار اثری نداره نمیدونم سنگی چیزی هستن
فکن تو عروستون هی ببرت تهران مسافرت شمال کلی باهات صمیمی باشه برات تولد بگیره هی بگه بیا خونمون.بعد شما هیجوره تلافی نکنی نه تولد نه حتی یبار نگی پاشو بیا خونمون
کآری نمیشه کرد
خواهرشوهر من شوهر من براش رقیب بود و من حتی تحمل نداشتن خونه بخریم با اینکه بسیار کوچیکتر خونه خودشون بود
الان برادر کوچیکه رو دوست داره بیا ببین چیکار میکنه برای زنش کلی کمک حال مادرشوهرم کلی مادری میکنه چون خواهرم میخواد
من والا توقع کار نداشتم ازشون هیچ موقع اما اونقدر اذیتم کردن که من که واقعا دوستشون داشتم به شدت سرد شدم
اصلاً نخواه که شوهرت رو قانع کنی
چون وقتی قانع بشه که مادر خوبی نداره صدمه روحی اون قضیه زندگی خودت رو درگیر میکنه
بذار مادرش براش تو اوج باشه
حتی شاید خودش میدونه ولی از خجالت شما داره مقاومت میکنه
شما فقط کارهایی که از رو دلت هست انجام بده و اگر دوست نداشتید انجام نده اما توقع جبران نداشته باشید
ظاهرت رو حفظ کن از نظر برخورد ولی خدمات رو کم کن
