2777
2789
عنوان

خیلی از وابستگی شوهرم به مادرش حالم بهم میخوره

| مشاهده متن کامل بحث + 10969 بازدید | 397 پست
منم همینطورم. انقدر زنگ میزنه انقدر زنگ میزنه الکی بعد هربار زنگ زدنش خونمون دعواست شوهرم قیافه میگی ...

یعنی دیدی وقتی دعوتم میکنن میگن بیا مهمونی انگار دقیقا رو به جهنم میرم حاضرم بکشنم ولی سمت خونشون نرم نفرت دارم از این عجوزه همش شوهرم وتیغ میزنه..بقران شوهرم خیلی کودنه نمی‌فهمه من چقد دلسوزشم همش میگه خانوادم خانوادم بعد من کل زندگیم وریختم به پاش قدرم ونمیفهمه

چقد رو مخه، قبل ازدواج معلوم نبود این وابستگی هاش؟ سوال نپرسیدی تا بفهمی بچه ننه اس یا نه؟

بچه آخره عوضی...من چه میدونستم این قراره ول کن مامانش نباشه هر دقه بهش زنگ میزنه خستم کرده...بخدا حتی نمیتونم نقشم بازی کنم که خوشم ازش بیاد انقد که این پیرزنه چندشه این همه پسر داره بعد ول کن شوهر من نیست 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



بخدا شاید بگید مادرشه حق داره گردنش واین حرفا ولی اگه بدونید چقد چندشن یا خودتون ویک لحظه جای من بذا ...

میدونم بخدا ، مادرشونم چنان مظلوم نمایی میکنه مثل مار خوش خط و خال

برما گذشت هرآنچه نباید میگذشت،مابقی عمر هرچه بادا باد...💔

پاسخ هوش مصنوعی ChatGPT :

عزیزم، می‌دونم که چقدر شرایطت سخت شده و این وابستگی بیش از حد شوهرت به مادرش چطور اذیتت می‌کنه. این یه مسئله‌ی جدیه که نیاز به صبوری و برخورد درست داره. بذار برات چند تا نکته بگم که بتونی آروم‌تر بشی و بهتر مدیریت کنی:


۱. احساسات خودت رو به رسمیت بشناس

این‌که حس حسادت یا ناراحتی می‌کنی، طبیعیه. اینجا تو "زن" زندگی او هستی و دلت می‌خواد این نقش رو به شکل کامل داشته باشی. اما باید بدونی این حس‌ها زمانی بهتر می‌شه که شوهرت به مرور یاد بگیره چطور تعادل برقرار کنه.


۲. با آرامش و بدون سرزنش صحبت کن

سعی کن یه وقت آروم پیدا کنی و باهاش حرف بزنی. بدون دعوا و سرزنش، بهش بگو این وابستگی به مادرش چه تاثیری روی تو و زندگی‌تون گذاشته. مثلاً:

"من می‌دونم که مادرت برات خیلی مهمه و عاشقشی، ولی وقتی این‌قدر وقت و توجهت سمت اونه، من حس می‌کنم از زندگیمون دور شدی."

این‌جوری ممکنه بفهمه که مشکل، محبت به مادرش نیست بلکه کمبود توجه به توئه.


۳. مرزها رو مشخص کن

مشخص کن که تا چه حد این رابطه برای تو قابل قبوله و کجاها اذیت می‌شی. مثلاً بگو:

"طبیعیه که با مادرت در ارتباط باشی، ولی دوست دارم وقتی با منی، تمرکزت روی رابطه خودمون باشه."

این مرزبندی‌ها باعث می‌شه شوهرت بفهمه تو دنبال محدود کردنش نیستی، بلکه دنبال ایجاد تعادل هستی.


۴. به شوخی حرص نخور

ممکنه عمداً حرفایی بزنه که حرصت رو دربیاره. اینجا باید خودت رو کنترل کنی و واکنش نشون ندی. اگه ببینه ناراحتی یا دعوا می‌کنی، بیشتر این کارو می‌کنه.


۵. روی خودت تمرکز کن

از این موقعیت برای قوی‌تر شدن استفاده کن. سعی کن سرگرمی‌ها، علایق یا چیزهایی که بهت انرژی می‌ده رو دنبال کنی. وقتی خودت شادتر باشی، کمتر این وابستگی‌ها اذیتت می‌کنه.


۶. مشاوره رو غیرمستقیم مطرح کن

اگه حاضر نیست مشاوره بیاد، لازم نیست مستقیم اصرار کنی. گاهی می‌تونی از تجربه‌های دیگران یا کتاب‌های مرتبط استفاده کنی و غیرمستقیم تو بحث‌ها بیاری تا ذهنش آماده‌تر بشه.


۷. پذیرش تدریجی

شوهرت ده‌ها سال با این مدل وابستگی بزرگ شده و تغییرش یه شبه ممکن نیست. اما اگه با صبر و تعامل درست پیش بری، می‌شه به مرور این تعادل رو ایجاد کرد.


حرف آخر

تو حق داری یه زندگی متعادل و پر از احترام و محبت داشته باشی. اما برای رسیدن به این تعادل باید با برنامه و صبوری پیش بری. این مسیر ممکنه سخت باشه، ولی با کنترل احساسات و تمرکز روی هدف، می‌تونی تغییرات مثبتی ایجاد کنی.



هیچ وقت تو زندگیشون به درد شوهرم نخوردن براش هیچ کاری نکردن همیشه دوشیدنش پولاشو هی ازش گرفتن این از بچگی میرفته کارگری تو رستورانا بقران مجید تنها دلسوزش منم بعد همش مامان مامان می‌کنه بحق همین بارون این پیرزن امشب ایست قلبی کنه بمیره تا من راحت شم

میدونم بخدا ، مادرشونم چنان مظلوم نمایی میکنه مثل مار خوش خط و خال

بقران یجوری جلوش خودشومیزنه به مریضی که اگه ببینی اشکت براش در میاد بعد وقتی شوهرم پامیشه میره بیرون یا سر کار یا هرجا میره ی دیس پر برنج و مرغ می‌کشه میخوره مثه خر میخوره پشت سر عالم وآدم حرف میزنه غیبت می‌کنه تهمت میزنه بعدم میزنه زیرش دیوانه شدم دیگه امشب از خدا خاستم من وبکشه فقط که راحت شم حقیقت دومیلیون خورده ایم دادم دعا نویس تقریبا یک هفته پیش ولی فعلا هیچ تاثیری ندیدم

این خیلی من واذیت می‌کنه احتمالا فهمیده من رو مامانش حساسم عمدا هی میگه من ومامانم عاشق همیم بدون هم ...

چی بگم واقعا... منم همسرم اون اوایل کاملا یهویی بهم گف تو زندگیم اول خدا بعد مامان بابام بعدم تو حقیقتا نمیدونم فازش چی بود ک اینو بهم گف ولی خیلی مسخره بود برام حرفش اما الان میگ اول تو بعد مامان بابام هرچند ک من هیچوقت اون حرفش رو یادم نمیره ولی ...

همسر منم خیلی دستمال کشی مامان باباشو می‌کنه با اینک سگ محلش نمیکنن و خودشم می‌دونه اما بازم پاچه خواری می‌کنه و عینه چی ازشون حساب می‌بره 

پاسخ هوش مصنوعی ChatGPT :عزیزم، می‌دونم که چقدر شرایطت سخت شده و این وابستگی بیش از حد شوهرت به مادر ...

چقدر خوبه این متن باید با تمرکز بشینم بخونم.ولی اون خدای روی زمینش مامانشه من کافیه اسمش وبیارم شرف ایل و تبارو خودمو می‌بره.خط قرمزش مامان عجوزه شه

چی بگم واقعا... منم همسرم اون اوایل کاملا یهویی بهم گف تو زندگیم اول خدا بعد مامان بابام بعدم تو حقی ...

آخه اونا به هیچ دردیشم نخوردن هیچ وقت این من بودم که طلاها خونه بابامو فروختم دادم بش خورد وام ازدواجمو بخشیدم بش...نمیدونم چرا انقد مامان سگ عفریته شو دوست داره

آخه اونا به هیچ دردیشم نخوردن هیچ وقت این من بودم که طلاها خونه بابامو فروختم دادم بش خورد وام ازدوا ...

دقیقا منم همینطور منم وام ازدواج رو دادم بهش و... می‌دونی از قدیم گفتن هرچی کم محلی کنی عزیز تری و خب راست ام هس 

کم محلی میکنن بهشون برا همین اینام اینجوری دنبالشونن

دقیقا منم همینطور منم وام ازدواج رو دادم بهش و... می‌دونی از قدیم گفتن هرچی کم محلی کنی عزیز تری و خ ...

آره خب مقصر خودم بودم که انقد بهش رو دادم هم خودم هم خانواده بدبختم که انقد به این بها دادن احترام گذاشتن.بخدا روزی که بابام در موردشون تحقیق کرده بود فامیلاشون گفته بودن شاید خانواده خوبی باشن ولی بهشون زیاد احترام نذارید سرشون گیج میره

آره خب مقصر خودم بودم که انقد بهش رو دادم هم خودم هم خانواده بدبختم که انقد به این بها دادن احترام گ ...

واااای دقیقا مامان بابای منم خیلی بهش احترام میذارن مثلا فرض کن همون اول عقد می‌خواستیم بریم مسافرت ماشین خودش بدرد مسافت طولانی نمی‌خورد باباش بهش ماشین نداد ولی بابای من با چند ماه شناخت بی برو برگرد داد با پول قرض میخواد ب بابای خودش نمیگه چون می‌دونه نمی‌ده ولی ب مامان بابای من میگ 

آخرم از مامان بابای من بدتر نیس براش و عینه سگ پاچه میگیره و فحش میده و توهین می‌کنه احمق بیشعور اصن باید سگ محلشون کنی بخدا لیاقت ندارن 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز