می‌خوام خودمو از دست شوهرم و خانوادش خلاص کنم

چند سالته عزیزم 

همین طوره ولی دختر و پسری که تازه ازدواج کردن خام هستن تجربه ندارن گاهی باید بزرگ تر ها خانوادت هاا رعایت کنن .

مثلا شوهر من برا تولد من دوتا شال و چون حامله بودم شلوار حاملگی خریده بود بجا اینکه بگن خوب کردی لازمش بود گفته بودن میخواستی چیکار میتونستن بگن مبارکه . و لال بشن .

در حالی میدونستن من شلوار حاملگی باید  میخریدم شوهرمم زرنگی کرده بود و بعنوان کادو تولد بهم داد  با ی تیر دوتا نشون.

بد پارسال ۵۲ سالشه برداشته برا خودش تولد گرفته 

شوهرتو به زبون بگیر 

ادمای خودشیفته از تعریف لذت میبرن 

تعریف + درخواست حمایت + تاکید شخصیتش + تعریف + درخواست دوباره + شکر خدا برای داشتنش 

این یه بازی روانی راه میندازه که خودشیفته میگه برا اثبات خودم باید چیزی که میگه رو انجام بدم 

اینجوری به زبونش بگیر برا خودت انلاین شاپ بزن کلاس قنادی برو و فلان اگه گفت میخوای چیکار بگو برا اینده بچمون برای اینکه برات همسر بهتری بشم و...

عجب ادمایین ...

همینه دیگه وقتی کوچکترها به قول شما خام باشن وحرف واختلاف بین خودشونو به بیرون خونه درز بدن بزرگترایی که مثلا خودشونو پخته میدونن وارد عمل میشن ودخالت پشت دخالت مثل همین موردی که شما گفتی اصلا ربطی نداره که خانواده ها تو این موارد دخالت کنن

بله تازه عید و‌چهار شنبه سوری و سال تحویل و سیزده بدر و کلا باید  اینجا باشین نریم بدش حتما ی جنگی دعوایی میکنن یاهم از دماغ ادم در میارن

برادر من ازدواج کرد زنش فوق العاده ولخرج بود ینی بیشتر از وسع برادرم  مثلا خریدای ک برا یلدا میکرد یا برا عید که براش عیدی ببریم هر دفعه برا مادر خواهر خودشم پارچه چادر میخرید میگفت بیارید رسمه  طی دوران عقد برادر من تا خواست اعتراض کنه مادرم گفت خب تازه عروسه باید بخریم تازه عروسه بزا بپوشه سر ما بالا باشه جلو دوست دشمن بذا راضی باشه و کلا زیاد خرج کنه ۵ تومن اضافه خرج میکنه اونم عب نداره  ارزش نداره بخاطر ۵ تومن دعواتون بشه  فلان ولی مادر شوهر من برعکس هر چی شد گفت رسم نداریم بخریم رسم نداریم اون روز ها گذشتن ومن  الان کلی لباس و وسایل دارم ولی دلم باهاش،صاف نشده . الان هفته پیش پالتو خریدم باورت میشه هنوز نشون ندادم نشون نمیدم یهو میپوشم میگه این کجا بود کس خریدی چرا نشون ندادی من ندیدم نشون نمیدی هم بهش بر میخوره

این آدما واقعا نوبرن  یه بار حالشو بگیر درست میشه

یه فتنه ایین نگو  فایده نداری برینی بهشونم همینن پدر شوهرم ۵۶ سالشه اون زیاد متوجه همه چیز نیس یکم بد خلقه ولی زود راه میاد با ادم .

مادر شوهرمم ۵۳ سالشه  وای از اون داد از اون 

خواهر شوهرمم که نگم .

بنظرت کسی که ۵۳ سال با ی اخلاق بوده عوض میشه یا کسی پیش این ادم تربیت بشه چجوری میشه .

اینم بگم فصط،برا من اینجور نیس برا جاریم کلا همه ابنجوره فضوله 

بهترین کار ورفتار با این آدما فقط پنهون کاریه هر کار میکنی بهشون نگو تا ک و ن ش ون بسوزه

فعلا چندان موفق نشدم ولی بعضی وقتا هم بد پنهون کاری ک‌میفهمن از دماغ ادم در میارن .

پارسال دو روز مونده عید رفتن مسافرت  منم دقیقا ی روز مونده عید رفتم خرید لباس و‌اینا دیگه اینا ندیدن بد ۱ هفته ک‌ اومدن  منم نپوشیده بودم کفشامو ۱ ماه بدش  داشتیم  میرفیم جایی پوشیدم برگشته میگه کفشارو کی خریدی میگم برا خرید عیدمه شما مسافرت بودی برگشته  میگه  من ندیدم بودمشون با ی حالت خاص شاکی  ک ینی چرا نشون ندادی .

کلا میگه ابم‌میخورید به من بگین  

حامله بودم فهمیدم پریود نشدم ۱ هفته بد موعدم رفتم ازمایش دادم  جواب گرفتم۸ هفته حامله بودم جوابو اوردم نشون دادم برگشته بجا تبریک شاکی  میگه پس چرا از من پنهون میکردی در حالی که نه از من پرسیده بود نه چیزی خودمم همین که فهمیدم از پیش دکتر مستقیم اومدم ب اینا گفتم

بابا اینا دیگه کین؟ پس روی شوهرت کار کن